دانلود کتاب کد آبی از مهدیه افشار با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
همه میگن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من میگم دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند سالهی عوضی نخبهس که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش تاید شدن…. حالا… این قناری خفن سیکس پک دار قد بلندی که حتی سیبیل کلفتای حراست بیمارستانم میخوانش از شانس خوب یا بد پسر عموی مزخرف منه!
وارد دفتر بزرگ مشاور املاک میشم و عینک آفتابیم رو از چشمام برمی دارم. تو فضا چشم میچرخونم و با پیدا کردن دادخواه که مسئول پیدا کردن ملک برای منه، به سمتش قدم بر می دارم و اون که داره با تلفنش حرف میزنه، بهم تعارف می کنه که روبه روش بشینم. روی صندلی قرار میگیرم و بی رودربایستی با اخم های درهم زل میزنم بهش که بالاخره تلفنش رو قطع میکنه و با چاپلوسی بلند میشه -به به آقای
دکتر خوش اومدی قدم رنجه کردید! بدون لبخند و خشک بهش نگاه میکنم تا حرف هاش رو تموم کنه و بالاخره بتمرگه سرجاش. اصلا حوصله ی پرچونگی این مردک رو ندارم! -جانم دکتر، امری هست با من؟ بی انعطاف لب میزنم:-جناب دادخواه خاطرتون نیست گویا خودتون تماس گرفتید گفتید خدمت برسم. کمی مات نگاهم میکنه و بعد با ضربه ای روی میز با صندلیش دور خودش میچرخه: پاک یادم رفت دکتر،
بله بله گفتم تشریف بیارید چندتا مورد همونطوری که شما خواستید، نوساز، مدرن…حرفش رو عوض میکنه: – فقط جسارتا دکتر، گفتید واحد خونگی میخوایید یا تجاری؟ یکیش ساختمون پزشکانه، تو همون واحد به پزشک عمومی ام هست همکارید باهم راه می آیید،خانم دکترم خیلی محترم و با شخصیته. اکیش کنم بری ببینی؟ خوشت میاد مطمئنم، تر تمیزه تازه دکور زدن منطقه اش عالیه… خلاصه راست کار خودته…