دانلود کتاب لالایی برای خواب های پریشان از فاطمه اصغری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دریا دختر مهربون اما بی سرزبونی که بعد از فوت مادر و پدرش زندگی روی جهنمی خودش رو با دوتا داداشش بهش نشون میده جوری که از زندگی عرش به فرش میرسه…
“دریا”با برگشت بهداد حالم خیلی بهتر از روزهای قبل شده بود. به اصرار او ساعت های کمتری را در اتاقم می گذراندم. هر روز به بهانه ای من را از خانه بیرون می کشید و کم کم داشتم به شرایط قبل برمیگشتم اما هنوز چیزی درونم بود که خوشی را به کامم زهر کند؛ حسی مرموز و ناشناخته که انگار با خنده هایم دشمن بود. ته دلم حسی بود که میل به گریه های بی دلیل را در من تقویت می کرد و دلیلش را نمی فهمیدم.
در برنامه هایمان پگاه را هم جا می دادم، شاید برخوردش با بهداد سبب خیر شود و برادرم را به این باور برساند که پگاه همان دختر ایده آلی ست که هر کسی باید دنبالش باشد. بهداد هم مخالفتی نشان نمی داد. می گفت فقط به خاطر من قبول می کند اما شک نداشتم دل خودش هم داشت با پگاه نرم میشد. اشتیاقم به ازدواج بهداد با پگاه تنها از سر دوستی نبود؛ در جنگی خاموش با مریم قرار داشتم عزمم را جزم
کرده بودم که شاخ او را بشکنم و شر مرجان را از سر بهداد کم کنم. بهادر و مریم در و تخته ای بودند که جور شده بودند اما بهداد از قماش آنها نبود. بینشان حیف میشد. اینجا بود که من باید وارد میدان می شدم و خواهری را در حقش تمام می کردم. شیلا به رغم اصرارهای مامان همان هفته ی اول به خانه ی خودش برگشته بود پرستاری استخدام کرده بودند تا این مدت به او و بچه هایش رسیدگی کند. خانمی مسن که به نظر می آمد…