دانلود کتاب گریزگاه (جلد دوم مجموعه شب شیاطین) از پنلوپه داگلاس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دوباره شب شیطان! جاهای پنهان، تعقیب و گریزها و تمام بازی ها از نو شروع می شوند…
وارد سنسو شدم، بند کیفم رو جلوی خودم گرفتم و به اطراف نگاهی انداختم تا همه چیزهای اطراف را خوب ببینم. صدای مشت هایی از سمت راستم از اتاقی می آمد که ریکا سه شب در هفته در آن تمرین شمشیربازی می کرد. در اتاق سمت چپم وزنه ها به هم و به زمین می خوردند و سرو صدای تمرین بچه ها تمام تالار را پر کرده بود. به آرامی به سمت طبقات جدید رفتم تا کمی انرژی ام را تخلیه کنم.
یقه پیراهنم به گردنم چسبیده بود و عرق سبکی تنم را خنک می کرد. باید از شر این لباس ها خلاص میشدم. در حالی که هر یکشنبه به تاندر بی برمی گشتم تا با پدرم تمرین کنم و به خاطر خواهش مادر با خانواده صبحانه بخورم، نمی گذاشتم از نصف چیزهایی که در دلم می گذرد باخبر شوند. پدرم با اینکه نزدیک به پنجاه سالش بود ولی هیکل عالی داشت. نمی توانستم شکستش بدهم.
ولی در تالار هر چقدر که خواستم می توانستم محکم باشم و امروز به آن احتیاج داشتم. به دنبال ملاقات با “منشی” ترجیح دادم که مستقیم به اینجا بیایم ولی بجای آنکه از خروجی پل بپیچم مستقیم رفتم و نزدیک دو ساعت گم شدم. بنكس. خدایا. شش سال پیش بیشتر علاقه مرا تحریک می کرد. امروز، او سرد و به طرز عجیبی خونسرد و بسیار حواس جمع بود.