دانلود کتاب سبز آبی سفید از الناز پاکپور و منا معیری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
میعاد تهرانیچی ورزشکاری که بخاطر آسیب پاش مجبوره به فیزیوتراپ مراجعه کنه، پسر موفق، خوشتیپ و همه چیز تمومیه… دکتر کامران سلحشور، میعاد رو به حریر حامدی از شاگردای باهوش خودش که حالا دکتر موفق و سرشناسی شده، معرفی میکنه… میعاد و حریر گذشته از رابطه دکتر و بیمار، علاقه عمیقی بینشون ایجاد میشه ولی غافل از اینکه کامران در گذشته …
با صدای زنگ لبخندی روی لبانش نشست. بعد از چیزهایی که از سر گذرانده بود خودش را لایق خیلی چیزها میدید و در این میان اضطرابش چند برابر میشد. به محض باز کردن در با لبخند میعاد روبرو شد مثل همیشه که او را دیده بود مرتب و لوکس به نظر میرسید. طوری که انگار در همان لحظه از یک فروشگاه لباس بیرون آمده بود. -سلام. -سلام. خودش را از مقابل در کنار کشید: بیا تو. خوش اومدی.
-فکر کردم نمی خوای تعارفم کنی. خندید: بهت نمیاد لوس باشی آقای تهرانچی. میعاد هم با خنده ی بی صدایی جوابش را داد: اگه مامانم بذاره. شنید که سویچش را روی میز رها کرد. به آشپزخانه ی کوچکش رفت تا برای خودشان شربت بریزد: می فهمم نقطه ی اشتراک مامان های پسر دوسته. میعاد مقابل درگاهی آشپزخانه ایستاد و نگاه کوتاهی به اطراف انداخت بی آنکه چیزی به زبان بیاورد تحسینش می کرد،
این را میتوانست از نگاهش بخواند.سینی را به دست گرفت: همین جا می مونیم یا بریم تراس؟ میعاد با یک دست سینی را گرفت و به سبکی پر بالا بردو دست دیگرش را روی کمرش گذاشت و به سمت تراس هدایتش کرد. عجیب بود اما اصلا دلش نمی خواست از میعاد فاصله بگیرد وقتی که نرم بغلش می کرد و می خواست که روی تاب تراس وقت بگذرانند. از حس و حالی که بعد از چند سال مرموزانه خودش را …