دانلود کتاب از نو متولد شده (جلد سوم تبدیل شوندگان شیطانی سایه) از جیمن ایو با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رویای دوران بچگیم بالاخره داشت به حقیقت می پیوست. اما میدونین چی جالبه؟ اینکه سریع همون رویا، تبدیل شد به کابوس! اونها بهم دروغ گفتن که فقط چند هفته و چندماه از خاطراتم رو از دست دادم. میدونم که یه چیزی این وسط درست نیست… یه نفر یه گند بزرگ به زندگیم زده… به خاطراتم! و اهمیتی نداره که چندبار به خودم بگم این موضوع رو کنار بذارم و به زندگیم به عنوان همسر تورین ادامه بدم …
وقتی دختر فرشته از بغل کردن من سیر شد، گفت: تو باید دنبالم بیای. ازم رو برگردوند و به سمت دیگه ای قدم برداشت. نگاهم رو به سمت سایه چرخوندم و میدونستم که ما زمان زیادی نداریم. ما برنامه ریخته بودیم که تا دو روز دیگه بقیه رو تو کتابخونه ملاقات کنیم… و من هیچ ایده ای ندارم که گذر زمان تو سرزمین آنور مداس نسبت به کتابخونه متفاوته یا نه؛
اما حتی اگه فرقی هم نداشته باشه به هر حال عقربه ها دارن حرکت میکنن و زمان در حال سپری شدنه، از اونجایی که سایه باهام بحث نکرد و در واقع بهم اجازه داد که همراه دختر فرشته برم، گمونم هنوز به اندازه ی کافی زمان داریم. بنابراین میتونم از تماشای دختر فرشته تو قلمرویی که متعلق به خودشه، لذت ببرم. البته فکر نکنم نیاز به گفتن باشه که حداقل پنجاه تا
سوال تو ذهنم جولان میده و دلم میخواد همشون رو از دختر فرشته بپرسم. وقتی خودم رو به دختر فرشته رسوندم لبخندی تحویلم داد و گفت: خب شروع کن! شاید هنوز همه چیز رو در مورد تو به یاد نیاورده باشم؛ اما از طریق پیوندمون کمی از خاطراتمون رو به یاد میارم؛ مثلا اینکه تو همیشه در مورد همه چی سوال داری. خندیدم و دستم رو به سمتش دراز کردم …