دانلود کتاب نقطه کور از kandi steiner با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
جذاب ترین بازیکن فوتبال کالج ایالت از من خواست نامزد جعلیش باشم. (کلی جانسن) با آن هیبت خود شیطان است، در طول فصل روزی نیست که سرخط اخبار نباشد! برای من به عنوان هماهنگ کننده روابط عمومی تیم، او یکی از راحت ترین بازیکن ها برای اداره کردن بود اما بعد از بهم زدن با عشق دبیرستانی اش داغون شد! وقتی او متوجه شد که من به فرد دیگری علاقه دارم یک نقشهی مسخره کشید… او به من کمک میکرد که توجه اونو جلب کنم و منم بهش کمک میکردم حسادت نامزد سابقش رو برانگیزه. ما قوانین تعیین کرده بودیم …
“کلی” هنوز اولین بازی فوتبالمو یادمه یه خورده خام و بی تجربه بودم یه بچهی پنج سالهی خجالتی با چهار فوت قد. بوی چمن رو یادمه وقتی به طرف زمین میدوییدم کلاه و پد هام برام بزرگ بود. یادمه هیچی در مورد کاری که قرار بود انجام بدم نمیدونستم. اما دوییدن و گرفتن توپ و چسبیدن چمن به شلوار سفید فوتبالم برام جالب بود. و یادمه پدر و مادرم جفت شون اونجا بودن. هنوز میتونم چشمامو ببندم و صورتشونو ببینم پدرم راه های بهتر بازی کردن رو فریاد میزد
و مادرم کل بازی اشک شوق میریخت. یادمه دست همدیگه رو گرفته بودن. یادمه که خوشحال بودن. این یکی از آخرین دفعاتی بود که اونا رو به این شکل دیدم. بعد اون همه چی عوض شد. اولش آروم آروم و بعد ناگهانی. مثل افتادن یک کتاب از قفسهی کتابخونه درست قبل اینکه بفهمید زلزله ای در راهه که نهایتا خونتون رو ویرون میکنه. اول با جدا کردن محل زندگیشون شروع شد. به من توضیح دادن که فقط قراره برای مدتی توی خونههای جدا از هم زندگی کنن. مامان
و بابا فقط به یکم فضا احتیاج دارن اینو پدرم گفت. “خوبه که والدین یکم فضای خودشونو داشته باشن” اما يكم فضا تبدیل شد به هفته ها و ماه ها ندیدن پدرم و بعدش یه روز با یه مشت کاغذ توی دستش برگشت.یادمه اونا رو توی دستش لوله کرده بود و من ازش دزدیدم و وانمود کردم یه تلسکوپه و سقف هم یه آسمون پر ستارس. تا اینکه مامان ازم اجازه گرفت که توی تلسکوپ رو نگاه و بعد گریه کنان کاغذها رو باز کرد. اونموقع بود که فهمیدم یه چیز اساسی توی زندگیم …