دانلود کتاب طالع اغبر از یاسمن فرحزاد با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
البرز محتشم به تازگی رهبر گروه بزرگی از خون آشام های اصیل شده. مردی مستبد و یکه تازه که تو ملک شخصیش یک درخت ارس رشد کرده. درختی که فقط خود البرز میدونه چه راز ترسناکی پشتش پنهان شده. البرز پانزده سال پیش به خاطر تنهایی و عذاب وجدان زیادی که به خاطر قتل عام طایفه گرگینه ها داشته، یک دختر بچه پنج ساله رو به فرزند خوندگی قبول میکنه تا حواسش از مشکلات و عذاب وجدانش پرت بشه. نهال دختر بانمکیه که انسانه و هیچ نمیدونه پدرخونده عزیزش خون آشامه. البرز به شدت نهال رو دوست داره ولی همیشه از اینکه هویتش برای دخترک فاش شه میترسه… (اغبر به معنی شوم / تاریک اغبار آلود)
سرم رو بین دستام گرفتم و با فشار دادن دو طرف شقیقههام امیدوار بودم فقط یکم از درد وحشتناکم از بین بره بطری خونی که خورده بودم هنوز روی میز روبه روم تاب میخورد ولی زمین نمیافتاد. پنجه هام رو لای موهای بهم ریختم فرو بردم که نازنین از پله ها پایین اومد و با دیدن چهره آشفتهم لبخند خسته ای زد. -خوابیده، نگران نباش. روی آینه رو پوشوندم. -چرا همچین چیزی دیده! کنارم نشست بطری که لبه میز داشت سر میخورد رو برداشت و بطری جدیدی برام
باز کرد. با لحن خفه ای جواب داد. -هممون میبینیم البرز… از بعد اون جریان هر کی تو اون اتفاق دست داشت داره کابوس میبینه. عصبی از جام بلند شدم و با لحن کنترل شده ای غریدم: چرا دری وری میگی نازنین؟ خودت میگی هر کی دست داشته نهال اون موقع هنوز پنج سالشم نشده بود! چه ربطی داره! نگاه کدر و آب گرفتهش رو بالا آورد و غمگین گفت: ولی به تو ربط داره مگه من تو اسارت سورن نقشی داشتم البرز؟ مگه کاری کردم؟ ولی چرا میبینم؟ چرا کابوس
میبینم؟ هرکی به تو نزدیک میشه میبینه. هرکی تو خونهت زندگی میکنه میبینه. حتی حلیمه و خسرو هم کابوس دارن. انگشت های دستم مشت شد نگاه به خون آلوده شدم رو بالا کشیدم و به اتاق نهال زل زدم. -من نهال رو آوردم تابستون باهام زندگی کنه آوردمش تا پدر بودن یادم نره آوردمش تا دلم آروم بگیره ولى… اینطوری اذیت میشه باید برگردونمش تهران.. حس کردم نفسم تنگ شده کلافه و ناراحت دور خودم میچرخیدم. نازنین تو سکوت بهم خیره بود و با انگشت های دستش …