دانلود کتاب ژینو از هاله بخت یار با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بیپروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی میکنه و یه روز با دیدن ژینو دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه … یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو میبینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه! حتی بهترین روانشناس ها هم نمیتونن یاحا رو از شر اون کابوسهای عجیب نجات بدن تا اینکه ژینو برای فرار از یه ازدواجِ از پیش تعیین شده و واسه نجات جونش، طی شرایطی به یاحا پناه میبره و همخونهی استاد دانشگاهی میشه که در اون درس میخونه! کم کم پرده از رازهای پشت اون کابوسها برداشته میشه …
گوشه ای دنج در کافه دور از پنجره نشسته بود و منتظر.. سر درد داشت و میدانست که رسم ادب این است منتظر مهمانش بماند و بعد قهوه ای برای آرام شدن سفارش دهد. مهمان، این کلمه در نظرش عجیب تر از همیشه به نظر میرسید. مهمانی که هیچ تمایلی به دیدنش نشان نداده بود ولی یاحا ته دلش باور داشت که او می آید. با باز شدن در کافه گردنش سمت ورودی چرخید و با دیدن دختری آشنا نفسش در سینه حبس شد. جان کنده بود تا خودش را راضی کند به این ملاقات.. دو ماه تمام با کابوسهایش جنگیده بودو حالا دلیل کابوسهایش
را روبروی خودش میدید. نگاهش از روی کفش اسپورت سفید او بالا آمد و وقتی روبروی میزش رسید. یاحا بلند شد. -ممنونم که اومدید! چشمان دخترک هم رگه های سرخ داشت. درست مثل خودش… زینو بی هیچ حرفی صندلی ای بیرون کشید و نشست مرد روبرویش حالا جذاب تر از قبل جلوه می کرد. موهای بلندش جلوه دیگری داشت. طراحی لباس خوانده بودو با یک نگاه خوش پوش بودن را در عین سادگی از استایل او میخواند. -من وقت زیادی تا شروع کلاس بعديم ندارم لطفا اون طراحی رو زودتر بهم برگردونید. ياحا لحظه ای
بی حرف نگاهش کرد و بعد از کیفش پوشه ای بیرون آورد و روی میز گذاشت ژینو میتوانست طراحی اش را درون آن پوشهی شفاف ببیند. دست سمت پوشه دراز کرد که یاحا کف دست روی آن گذاشت و مانع شد. -اول باید حرف بزنیم خانم یادگار… چی میل دارید؟ و خواست به گارسون اشاره کند که ژینو نفسش را صدادار بیرون فرستاد: من واقعا فرصت اینو ندارم که وسط روز بشینم اینجا و سفارش بدم. لطفا سریع تر برید سر اصل مطلب. کنج لب یاحا کمی بالا رفت. دخترک سر سخت تر از آن چیزی بود که فکر میکرد بیخیال سفارش قهوه پرسید …