دانلود کتاب ده درجه زیر صفر از عاطفه انصاری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
خسته از صدای سرسام آور موسیقی، ظرفهای کثیف را به آشپزخانه بردم. دلم از بالا و پریدنهای مداوم مهمانها پیچ میخورد. از شیر آب لیوانی پر کردم بیتوجه به گرم یا سرد بودنش یک نفس سرکشیدم بلکه حالم را بهتر کند. -خوبی؟ به سینک پشت سرم تکیه زدم و چشم بسته برای مرضیه که برخلاف من از این هیاهو لذت میبرد و هر ازگاهی دور از چشم دیگران شیطنت میکرد سر بالا انداختم. ظرف شیرینی را مقابلم گرفت و خودش هم یکی برداشت. -بخور، رنگتم پریده فکر کنم قندت افتاده. -ساعت یازده شده، چرا تمومش نمیکنن گشنه نیستن اینا؟
خاتون همیشه میگفت وقتی خدا بخواهد اتفاقی را رقم بزند آنچنان خودش همه چیز را جور میکند که یک جماعت انگشت به دهان میمانند. درست مثل کار من به محض رفتنم به کارخانه با یک مصاحبه ساده پذیرفته شدم فقط مانده بود پیدا کردن یک ضامن معتبر دست به دامن خاتون شدم تا فکری به حالم بکند. از اینکه به این زودی دنبال کار رفتم کیف کرد. الحق که دست پرورده خودمی این همان جمله ای بود که خاتون برای افراد حاضر در دایره افتخارش به کار می برد.
حرفش حق بود من دست پرورده خودش بودم. در این ده سال بارها در گوشم خوانده بود که رکود اصلی ترین دشمن یک زن است. زنی که دست از تلاش برای خودش بکشد و منتظر دست کمک دیگران باشد هیچگاه رنگ بلندی را نخواهد دید! -حالا کجا هست این جایی که میخوای بری سرکار؟ -کارخونه شیشه و بلور جای خوبیه فقط اسمش سخته يكم. -بهداد برات پیدا کرده؟ از اینکه اینطور دلشاد بود و خیال می کرد بهداد به این راحتی به من دست دوستی میدهد خنده ام گرفت.
-دلت خوشه ها خاتونم… بهداد؟ مرضیه برام پیدا کرد. -من دلم خوشه چون میدونم کار خدا بی حکمت نیست دختر! بخش اول جمله اش را نشنیدم فقط دختر گفتنش بود که به گوشم رسید و تمام حالم را دگرگون کرد. -این همه سال گذشته هنوز دخترت نشدم که حسرت به دخترم گفتنو به دلم میذاری؟ تو هم فکر میکنی این اوضاع تقصير منه؟! منتظر تندی کردنش بودم اما وقت جواب دادن غم داشت: خیلی حسرت نخور دخترمن بودن عاقبت خوبی نداره خودت دیدی که …