دانلود کتاب هذیون از فاطمه سآد با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیمخیز شدم تا بتونم بشینم. یقهام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس میزدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم ساق دستم درد میکرد و رد ناخون، قرمز و خط خطیاش کرده بود و با هر حرکتی که به دستم میدادم چنان دردی تو مچم میپیچید که ناخود آگاه ریتم نفسهام تند میشد اما با این همه دردش در برابر درد قلب زخمیام هیچ چیز نبود. بوی غذای سوخته خونه رو پر کرده بود و تلفن خونه بیوقفه زنگ میخورد ولی مغزم خالیتر از اونی بود که بتونه دست و پام رو راهنمایی کنه چیکار باید بکنند ...
نردبون رو که کنار دیوار روی زمین انداخته بودند از روی زمین بلند کردم و به سختی با خودم کشیدمش و به سمت باغچه اوردم. به درخت سیب تکیه دادمش و در حالی که زیر پام میلرزید؛ به سختی ازش بالا رفتم و به محض اینکه دستم به اولین شاخه رسید؛ همون شاخه رو سفت چسبیدم و روی پله ایستادم و دیگه بیشتر از این بالا نرفتم. به گربه ای که بالای دیوار حیاط لم داده بودو با چشمهای سبزش حرکات من رو دنبال میکرد اخم کردم و زیر لب گفتم: چخه اینجوری به من نگاه نکنها برو ببینم تا با این چشمهای بدرنگت چشمم
نزدی بیوفتم از روی نردبون تا اخر دنیا میام سراغت که دونه به دونه موهای تنت رو بکنم! تهدیدم کارساز بود که از روی دیوار پرید تو حیاط خونه همسایه. لبخندی از روی پیروزی برای خودم زدم اما با این احساس که دارم تعادلم رو از دست میدم؛ لبخندم پر کشید و ترس تمام وجودم رو پر کرد. دست دیگه ام رو از نردبون جدا کردم و تنه درخت رو یک دستی بغل کردم و جیغ زدم: خاله پر اگه میخوای بی پناه نشی بیا من رو از مرگ نجات بده از ترس اینکه بیوفتم جرئت نداشتم حتى سرم رو تكون بدم اما چند لحظه بعد صدای باز شدن در
خونه و لخ لخ دمپایی پرنیان رو روی موزاییکهای کف حیاط و بعدش هم صدای خودش رو شنیدم که گفت: تو اون بالا چیکار میکنی اخه خاله سوسکه؟ جدی باورت شده سوسکی میتونی از هر چیزی بالا بری؟ بیا پایین تا مانی نیومده همین نردبون رو نکرده تو حلقت بابت جیغی که زدی. صدام از ترس به لرزش افتاده بود اما با این حال خندیدم و گفتم: خاله پر حالت خوش نیستها! به من میگی خاله ولی خاله که تویی نه من در نتیجه سوسک تویی نه من! -خاله پر و کوفت فعلا که تو توی عملیات سوسکیات گیر کردی نه من پس به جای اینکه …