دانلود رمان تاریکی روز از فر احمدی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
لنا یه خبرنگاره که دنبال یه قاتل سریالیه یه شب اتفاقی شاهد یه قتل میشه و قاتلم لنارو میدزده…
لنا با وحشت خودش را گوشه دیوار جمع کرد مرد قدم هایش را ارام و شمرده برمیداشت هر قدمی که نزدیک می شد لرزش بدن لنا بیشتر می شد لنا : توروخدا کاریم نداشته باش به کسی چیز ی نمیگم التماست میکنم بزار برم من نمی خوام بمیرم قسم میخورم میرم گموگور میشم فقط بزار برم مانند گنجشکی که زیره باران مانده میلرزید و گریه و التماس می کرد
هر لحظه ممکن بود قلبش از ترس و وحشت بایستد مرد جلوی لنا ایستاد و به موهایش چنگ زد و او را با زور به سمت تخت برد و با خشونت روی تخت انداخت لنا از تصور بلایی که مرد میخواهد بر سرش بیاورد پیشانی اش تیر کشید با وحشت شروع به جیغ کشیدن کرد …