دانلود رمان دبیرستان عاشقی از دنیز با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دنیز دختر نیمه ترک نیمه ایرانیه که برای ادامه تحصیل به ترکیه سفر می کنه تا دوران دبیرستانش رو در فضای بازتری مثل ترکیه بگذرونه و اونجا به مدرسه شبانه روزی میره و توی خوابگاه می مونه اما از بخت بدش بین دوتا پسر شاخ مدرسه شون که اتفاقا توی خوابگاه مقابل شون زندگی می کنند گیر میفته و هر روز یه ماجرای جدید واسش پیش میاد…
با ای سو که به خاطر قرصای مسکن دیشب هنوز گیج خواب بود از خوابگاه زدیم بیرون. هنوز چند قدمم دور نشده بودیم که یه صدایی گفت -به به! دنیز خانوم آب زیر کاه! چه عجب ما چشممون بلاخره به جمال شما روشن شد ! یه دختر دیگه دقیقا صداش از پشت سرم اومد گفت -آخه با بالا بالایی ها میپره دیگه ما رو در شان خودش نمی دونه ! یکی دیگه از دخترا از سمت چپم دست به سینه شد و گفت -بچه ها! سر به سر دوست دختر آیهان نزارید! همه زدن زیر خنده و یه دختر دیگه از سمت راستم گفت
-با کراش هفتاد و دو ملت رل زدن همینارو هم داره دیگه ! یه دختر دیگه گفت -جدیدا مد شده دخترا! اون بالا بالایی ها عاشق پاپتیا میشن! خواب کامل از سر هر دومون پریده بود. انقدر به حرفاشون ادامه دادن تا این که یه حلقه بزرگ دورمون تشکیل شد. ای سو سعی می کرد جواب بده من اما حوصلشو نداشتم، فقط وایستاده بودم حقیر بودن یه ملتی رو واسه یه پسر که اصلا محلشون نمی ذاره میدیدم! یکی از دخترا با تعجب و چندش گفت -آخه توی پتیاره چی داری که آیهان عاشقت شده؟
کسی که همون پستو شیر کرده بود جمعیتو زد کنار و اومد جلوم وایستاد. دختر قشنگی بود ولی هیکلش خیلی استخونی و لاغر بود . -دختره آشغال! با آیهان من رل می زنی؟ هولم داد که از پشت خوردم به آی سو. -آیهان مال منه! نمیذارم توی عوضی ازم بگیریش ! یه دفعه یه صدا از پشت جمعیت بلند شد -مثلا می خوای چه گوهی بخوری؟ جمعیت به آنی کنار رفت و آیهان از پشتشون پیدا شد. دستاشو زده بود به کمرش و پاشو با ریتم می کوبید رو زمین . راه براش خود به خود باز شد و اومد جلوی اون دختره وایساد…