دانلود کتاب به نام زن از مهدیس عصایی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست سالهاش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آنچه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه میشود زندگی او را دچار اتفاقات جدیدی میکند…
بخاطر سرمایی که در اثر پیاده روی طولانی در کوه سنگی تا مغز استخوانش نفوذ کرده بود. فضای گرم خانه ماهور را علیرغم تمام دلهره هایش به رخوت فرو برده بود. جایی در کنار شومینه را برای نشـسـتن انتخاب کرده بود و گونه های یخ زده اش در حال آتش گرفتن بود. خلوتی دورش را غنیمت شمرد تا بسرعت همه جا را دید بزند و آخر شب در ویسی طولانی تمام مشـاهدات را برای هليا توصیف کند.
سکوت خانه با تذکر های پشـت هم حاج خانوم که مخاطبش برادر کوچک شهاب بود. شکسته می شد. چشــمان ماهور از آنهمه وسایلی که قرینه در جای جای خانه قابل مشاهده بود به درد آمد ، وسایلی که به نظر او کاملا قدیمی و صرفا جهت پر کردن خانه چیده شده بود . دستانش را روی دسته های مبل رها کرد و دلش از آنهمه گرما ضعف رفت. کاش زیر پالتوییش لباس مناسبی پوشیده بود تا لااقل بتواند پالتو را
از تنش در آورد. زن با لبخندی که انگار روی لب هایش دوخته شـده بود با سینی چای پیش آمد. _هلیا جون خوب هستن؟ ماهور موقرانه سر تکان داد و جوابی کوتاه به او داد. داشت از گرما خفه می شد و بخار فنجان چایی که هنوز درون دستانش بود کاملا داشت او را از حال می برد. صدای دختری جوان که پر هیاهوی وارد خانه شد، حواس زن را پرت کرد. وای چه خبره! خـونـه رو کوره آجر پزی کردی. مامان…