دانلود کتاب اختلال سوگ از فاطمه جعفری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آینور دختری که بخاطر اختلالش تو تیمارستان بستریِ و با هیچکس ارتباط نمیگیره؛ بجز خانم دکتر و برادر جذابش که دست برقضا زیادی هم شیطون تشریف داره…
لیوان آبی که پرستار دستم داد را سر کشیدم تا طعم تلخ دارویی که به خوردم داده بود را از بین ببرد از آن روزی که کنار قبر دایی اصوات هرچند بریده از گلویم خارج شدند مینا پیگیر درمانم شده بود با یک پاتولوژیست روزی دو ساعت تمرین گفتار درمانی انجام می دادم و بعد از ظهر به خاطر زخمی که حنجره ام با تقلاهایم برداشته بود و صدای خش دارم دارو و دمنوش می خوردم حالم به مراتب بهتر از آن روز
بود و از درمان امتناع نمی کردم تنها آزاری که همچنان به قوت خودش پا برجا بود. مینا می گفت برای از پایان دادن به این کابوس ها باید روحم را آرام کنم، برای آرام کردن روح هم نیاز است تا حرف بزنم و آن افکاری که خوره وار روحم را نابود می کنند بیرون بریزم. از یکنواختی و روزمرگی های جدیدم گله ای نداشتم در این مدت کم چنان زندگی ام دستخوش تغییر شده بود که زود به شرایط جدید با همه
سختی و اذیت هایش عادت میکنم. فقط عجیب است که مرد پررنگ نگران روزهایم مدتیست کم رنگ و ناپیدا شده در همان بعد از ظهری که پلک های سنگین و سوزانم را باز کردم کمی نگاهم کرد، یک نگاه عمیق و پر از حرف از آن حرف هایی که دوست داشتم بدانمش ولی از درک معنای نگاهش عاجز بودم. مثل کودکی بودم که بعضی کلمات برایش معنایی نداشت و مدام سوال می پرسید تا به یک مفهوم برسد…