دانلود کتاب به گذشته برگردیم از نازیلا_ع با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان راجع به سروان مازیار آرامش و دختری به نام سونیاست. سونیا دختری که بخاطر شیطنتهاش چند بار به دردسر میفته و تو جاهای مختلف دستگیر میشه، هربار هم مأمور رسیدگی به پروندهش مازیاره. از اونجایی که سونیا خانوادهای نداره، آخرین بار که دستگیر میشه، مازیار برای آزادیش شرط میذاره و اون شرط چیزی نیست جز…
آقا داوود مقابل تلویزیون خاموش نشسته بود که تلفن خونه به صدا دراومد. از اونجایی که آقا داوود دیگه مثل سابق به همسرش اعتماد نداشت، قبل از اینکه اکرم خانوم یا صبا بخوان گوشی رو جواب بدن از جا بلند شد و به سمت میز تلفن رفت. اکرم خانوم از استرس مشغول جویدن لب هاش شد. از اینکه شخص پشت خط خبری از سونیا داشته باشه یا حمید و وحید باشه، دلهره گرفته بود اگه خودش تلفن رو
جواب می داد مطمئناً در صورتی که شخص پشت خط یکی از این افراد بود یه جوری دست به سرشون میکرد اما جواب دادن آقا داوود همه چیز رو به هم ریخت. آقا داوود با شنیدن صدای الو گفتن حمید نفسهاش تند و عصبی شد. -فرمایش؟! تموم وجود طیبه خانوم گوش شده بود تا بفهمه شخص پشت خط کیه…. طیبه خانوم خدا خدا می کرد حداقل حمید پشت خط نباشه و در مقابل حمید خوشحال از این بود که
مادرش تلفن رو جواب نداده. حمید سلام کرد. _سلام بابا حالتون چطوره؟ لحن شاد حمید بیش از پیش آقا داوود رو عصبانی کرد! – سلام و زهرمار پسره جعل لق! از خونه فرار کردی… از صبح کدوم گوری هستی که الآن یادت افتاده زنگ بزنی؟! طیبه خانوم خیلی خوب فهمید که حمید پشت خطه کم مونده بود که پس بیفته و این حالتش از چشم آقا داوود دور نموند. اخم های حمید از حرف های پدرش تو هم رفت، اما…