دانلود رمان نیمه تاریک ماه از هوشنگ گلشیری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نیمه تاریک ماه، مجموعه داستانی اثر هوشنگ گلشیری نویسنده معاصر ایرانی است. وی این اثر را حاصل تمام زحمات خود در عرصه داستان کوتاه میداند. این مجموعه دربرگیرنده گزیدهای از تمام داستانهای اوست که از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۷۷ به نگارش درآمده. این مجموعه ابتدا قرار بوده در هنگام حیات او و به صورت مجلدهای جداگانه، داستان کوتاه، رمان و نقد منتشر شود ولی متأسفانه با توجه به مرگ نویسنده این اتفاق میسر نمیشود. فرزانه طاهری، همسر هوشنگ گلشیری، در سال ۱۳۸۰ و با کمک و همیاری سیروس طاهباز توانست این مجموعه غنی را گردآوری کند.
تو، رفته بودی نان بگیری یا نمی دانم سبزی. صبح، اول وقت، یکی تلفن کرد، گفت: دو تا جوان قرار گذاشته اند، سر پنج عصر وسط میدان ونک برقصند. من اول زنگ زدم، به دو سه جا. همین طور شماره می گرفتم و همین را می گفتم. یکی هم به خودم زنگ زد و گفت. من هم غلتیدم و خودم را انداختم پایین و همین طور سینه خیز رفتم تا کنار پنجره و بالاخره بلند شدم. دلم گرفت والله.
پشت این همه پنجره یکی نبود. مرده اند مگر این مردم؟ بعد هم که دست دراز کردم و به هر والزّاریاتی بود پنجره را باز کردم و روی این دو تا آرنجم خودم را کشیدم بالا که مثلا این نیمکت پایین ساختمان را ببینم، دیدم که خالی است. آن یکی هم که جلو ورودی سه هست، خالی بود. کجا هستند این جوان ها که دو تاشان نمی آیند روی این نیمکت، زیر این پنجره ی ما، بنشینند، دخترک آن سر و پسر این سر و بعد هی یکی روی چوب نیمکت به ناخن خط بکشد و بپرسد: خوب، چطوری؟
اما که چی؟ وقتی آدم پانزده سال همه اش خواب باشد و همه اش فکر کند باید بدود، باید برود، باید بپرسد و نتواند حتی قدم از قدم بردارد، نتواند حتی اصغرش را صدا کند، من چه کار می توانم بکنم؟ چه کار می شود کرد، وقتی آن طور نشسته است روی لبه ی سرد و سنگی باغچه، پشت به در خانه، طوری که انگار هرگز نمی آید، انگار که حق با اشرف السادات است و من هم باید بروم، آنجا، کنار او، روی لبه ی باغچه بنشینم و بی صدا حتی گریه نکنم؟