دانلود رمان آوای زندگی از نگار فرزین با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آوا دختری که درگیر بی مهری خانواده است عاشق مردی که پانزده سال از خودش بزرگتر است می شود. مردی که خودش هنوز عشق اولش را از یاد نبرده. خیلی طول می کشد تا آوا متوجه شود برای بدست اوردن یک زندگی عاشقانه باید چیزهای زیادی بیاموزد…
روی نیمکت سنگی جلوی امامزاده نشسته ام و به آدمایی که دسته، دسته در حال رفت و آمد هستند نگاه می کنم. هوا گرم است و بادی که گاهی شاخه های درخت کهنسال وسط حیاط امامزاده را تکان می دهد، نمی تواند از گرمای هوا کم کند.خودم هم نمی دانم این وقت روز، رو به روی امامزاده ای که 500 کیلومتر تا شهر زادگاهم فاصله دارد چه کار می کنم. از درون خالیم، خالی، خالی، مثل یک پوسته بی مصرف دور افتاده شده که بود و نبودش برای هیچ کس مهم نیست.
مطمئن هستم هرکس به من نزدیکم شود به پوچی و توخالی بودنم پی می برد و با پا لگدی حواله ام می کند و می رود.ساک سنگین و سیاهرنگم را که جلوی پایم گذاشته ام کمی به خودم نزدیک می کنم و با دو پایم حصاری برای محافظت از تمام دارایم می سازم. برای هزارمین بار دور تا دور حیاط امامزاده را با نگاهم طواف می کنم. از وقتی به این جا آمده ام سعی کردم در بین زائرانی که برای زیارت امامزاده آمده اند یک نفر آدم تنها پیدا کنم.یکی مثل خودم ولی هیچ کس تنها نیست.