دانلود رمان سایه های زخمی از باران با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
به رقص دود تو فضای نیمه تاریک اتاق نگاه میکرد و هر دفعه پک عمیق تری به سیگار نگونبخت میزد تا شعله ی طلایی و سرخش رو تیزتر کنه… صدای موسیقی و همهمه و حرف و خنده از بیرون هی بلندتر میشد تا بالا رفتن میزان حال بد مهمونها رو نشون بده…
تنهایی چه باشکوه و زیباست اگر به انتخاب خودت باشه این فکر تو سرش میچرخید که صدای باز شدن در اتاق اومد… حدس زدنش سخت نبود که کی ممکنه باشه پس حتی به سمتش نگاه نکرد _خسته نباشی واقعا… خیلی لطف کردین جناب اقای مقدم که بعد یک ماه التماس دعوتمو قبول کردید.
قدم رنجه نمودین تا اخرش تشریف بیارید خودتونو تو اتاق حبس کنید. _غر نزن مسعود… ناراحتی برم ؟ _غر نمیزنم… ناراحت هم نیستم فقط دوس داشتم با بقیه اشنات کنم… خیلیا منتظر بودن بعد عمری با برادری که این همه تعریفشو شنیدن آشنا بشن که مثل اینکه قسمت نیست..