دانلود رمان شماره تلفن اشتباهی اما مرد درست از اله کاسی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هنگامی که یک پیام متنی مرموزمی وکسلر را به یک بار دوچرخه سواری در مرکز شهر نیواورلئان احضار می کند می داند که چیزی بسیار اشتباه است. خواهرش SOS ارسال کرده است، اما وقتی می به آنجا می رسد، او دیگر هیچ کجا پیدا نمی شود و می کسی است که دچار مشکل شده است -اواسپندریل های صورتی رنگ به تن دارد، کیف پول Chihuahua در کیف خو د دارد و در وسط یک تیراندازی است.
خانواده ی خوشحالی که ازشون عکس برداری کردم, هنوز ۳۰ ثانیه از در خارج نشده بودند که جنی برای جزئیات روی سر من خراب شد _ خیلی خوب همشو بریز بیرون خواهر. می خوام همه چیز رو از اول تا آخر بدونم . هیچی رو جا نذار. روی صندلی فلزی نشستم و از یخچالی کوچکی که اون نزدیکی نگه می داشتم یک بطری آب بیرون کشیدم. در حالی که در اون رو باز می کردم آهی کشیدم. _ واقعا دیوونه گی بود… کاملا و مطمئنا دیوونگی نصف بطری رو پایین دادم….
خواهرزاده ام سمی, از گوشه ای که داشت بازی می کرد بالا پرید و گفت _ کامین دیوننقی. خواهرش توی یه جشن تولد بود… خداروشکر… اون خودش تنهایی به اندازه کافی شیطون هست. خوشبختانه در طول عکس برداری خوابش گرفته بود وگرنه من و جنی تا حالا از وسط دو نیم شده بودیم صدامو پایین آوردم. می دونستم هر چیزی که بشنوه جلوی پدرش تکرار میشه. _ یادت میاد دیروز بیرون رفتی تا یه تلفن جدید بخری ؟ _ بله تلفن و بالا گرفت و اونو برای من تکون داد. _ ازش خوشت میاد ؟
_ آره. با دیدن رنگ بنفش روشن اون چشمامو چرخوندم. خواهرم به طور جنون آمیزی عاشق اون رنگ بود _ به هر حال دیروز بعد از ظهر یه پیغام دریافت کردم و فکر کردم که اون از طرف گوشی جدید توئه. به گوشیش نگاه کرد _ من بهت پیام دادم _ می دونم… اما همچنین یه نفر دیگر هم این کار رو کرد. تلفنم رو از جیبم بیرون کشیدم و به اون نشون دادم. _ میبینی ؟ نگاه کن همونطور که پیغام ها رو می خوند ابرو هاشو به هم نزدیک کرد. _ متوجه نمیشم _ من فکر کردم اون شخص تویی …