دانلود رمان دختر بد پسر بدتر از مرجان فریدی و مهشید قرایی مقدم با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم نشده. در هم نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره…
با باز شدن چشم های فریاد و لحظه ای مکثش که روی خودم حس کردم قلبم تپش دوباره ای گرفت اما وقتی بسته شدن چشم هاشو دیدم خیلی سریع به سمتش رفتم که دکتر جلومو گرفت و گفت: _بیهوش شده، وقتی رسیدیم ببرنش بخش بهوش میاد تا اون موقع بهتره بشینی و یکم اروم باشی و بعد نگاهی بهم کرد و لبخندی با امیدواری بهم زد و منم بعد از مکثی سرجام نشستم فقط به فریاد نگاه می کردم. بالاخره بعد از چند ثانیه به بیمارستان رسیدیم.
دوتا دکتر تخت رو پایین بردن و منم به توصیه ی دکتر دنبالشون نرفتم و توی حیاط نشستم، همون موقع مهران نزدیکم اومد و با دیدن چهرم فهمید که چه خبره و برای همین فقط جعبه ی سیگارو به سمتم گرفت، حرفی نزد، منم با فندکی که همیشه همراهم بود سیگارو اتیش زدم و بالفاصله کام عمیقی ازش گرفتم و دودشو اروم بیرون فرستادم. _ همیشه خاص سیگار می کشیدی، حرکت دود بین لبات ارومه و واقعا…
حرفشو نصفه گذاشت و بجاش گفت: _میرم آبمیوه ای چیزی بگیرم برات. دوست داشتم از خوشحالی جیغ بکشم و بالا پایین بپرم اما نمیتونستم و واقعا نمی دونستم چرا کام عمیق دیگه ای به سیگارم زدم، اینبار همه لحظه هارو مثل فیلم توی دود پک سنگینم دیدم. _اگه تو نبودی ممکن بود من نتونم بیمارمو نجات بدم، با صدای شخصی که لحظه ای پیش نقشه قتلش پیش چشمم بود سیگارو روی زمین انداختم و زیر پام له کردم….