پست های ویژه
دانلود رمان در آغوش بیگانه (جلد اول قبائل ککلور) از Tracy St John با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آملیا رایان از زمین فرار می کنه تا بین بیگانه های پلاسئوسی زندگی کنه، زندگیش خوب پیش میره تا اینکه سه مرد از سیاره ی کلکور اونو می دزدن و چون سیارشون در حال انقراضه مصمم هستن که آملیا رو شریک و برده خودشون کنن و از هر شکنجه ای برای راضی کردنش استفاده می کنن آملیا سعی می کنه از دستشون فرار کنه ولی…
آملیا ترسش را پنهان کرد “من بلوف نمی زنم راژییر” “می دونم، رنج بردنت مارو اذیت می کنه ولی باید بپذیری که تو ماتارای ما هستی” “من نمی پذیرم ،کاری که دارین می کنین اشتباهه””پس راه دیگه ای برام نذاشتی، کسایی که بهت عشق می ورزن مجبورن شکنجت کنن تا قبول کنی که غذاتو بخوری” با پیش بینی کاری که باید با او بکنند صورت راژییر از حالت بیرحمانه به حالتی غمگین مبدل شد کلکوری رویش را برگرداند برفت هم برگشت.
دوباره درون حوضچه نشست. به آملیا با حالت غمگینانه ای نگاه کرد انگار که آملیا احساسات راژییر و برفت را له کرده است فلنسیک هنوز با چهره ای دو دل و سینی غذا در دستش جلوی آملیا ایستاده بود و به راژییر نگاه می کرد “اونو بریز دور امدیکو” لحن صدای راژییر نرم بود فلنسیک به سمت آملیا برگشت “لطفا آملیا” فلنسیک التماس کرد “می دونم که گرسنته” آملیا گرسنه بود شکمش غرغر می کرد و احمقانه سعی داشت به خودش تلقین کند که گرسنه نیست.
کمرش را صاف نگه داشت و به چشمان عاجز امدیکو نگاه کرد.”ولم کنین برم” شانه های فلنسیک خم شد و با سینی غذای خوشمزه و دهان آب انداز بسمت آشپزخانه رفت سرش را پایین انداخته بود و همانطور که از کنار راژییر می گذشت صدای زمزمه اش را شنید “از این قسمتش متنفرم” راژییر جوابش را نداد ،به سادگی وسط اتاق ایستاده و به فضا خیره شده بود. برای مدتی طولانی کسی چیزی نگفت…
