دانلود رمان همخونه شیطون من از دینا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
درباره ی دختره شیطونی به اسم نفسه که در اصفهان زندگی می کنه حالا دختر داستان ما توی تهران دانشگاه قبول میشه. (دختره از اون خرخوناس) ولی باباش با خوابگاه و خونه جدا گرفتن مخالفه. حالا شریکه باباش یه پسر داره که دیوونس (وااا بچه ی مردم کجاش مریضه؟) دیوونه هم نیست تیکه عصبی داره. حالا سره یه مسئله ای ازدواج اجباری بین این دوتا پیش میاد و…
از روي تخت بلند شدم و به سمت در اتاق رفتم و بازش کردم. از در که رفتم بیرون برعکس تصورم نه سام بود نه طري. بهترررر راحتم. صبحونم رو خوردم و به سمته تلویزیون رفتم که زنگ در زده شد با تعجب به در نگاه کردم -یعنی کی می تونه باشه؟ درو باز کردم. از تعجب و هیجان دهنم باز مونده بود. نفس: میلااااد میلاد: جوووونم خوشگلم. پریدم بغل میلاد که رو هوا گرفتتم. نفس: وااي خیلی دلم واست تنگیده بود اینجارو از کجا پیدا کردي؟ میلاد: داداش فضولت… مگه غیر از اون کسی دیگه اي هم هست که بخواد آمار بده؟
نفس: معلومه که نه… بیا تو. میلاد ساکشو گذاشت کنار در و اومد تو هاهاها از امشب نوبته منه که بچزونمت آقا سامممم. نفس: خونه گرفتی؟ میلاد: نه هنوز پیدانکردم، واسه همین مجبور شدم امروز بیام پیشت، یعنی دنی گفت. واسه تو و همسرت که مشکلی نیست؟ نفس: نه عزیزم. حالا اگه این سامه بزاره نفس: خوب دیگه چه خبر؟ اونجا که زن خارجی نگرفتی؟ میلاد: نه باو زن کجا بود. تا شب با میلاد از هر چیزي حرف زدیم. انقدر فکمون گرم بود که متوجه نشدیم سام اومد تو. حالا خودتون تصور کنین دیگه.
من توي بغل میلاد بودم که درو سام باز کرد و اومد تو. یعنی خدا امشبو بخیر بگذرونه. سام: تو داري توخونه ي من چه غلطی می کنی؟ جوااااب بده. میگم داشتی چیکار می کردي؟ نفس: به توچه؟ تومگه فضول منی؟ سام یه قدم جلواومد که یه قدم عقب رفتم با چکی که زد محکم پرت شدم روي زمین تو شک بودم و دستم روي صورتم بود. این چه غلطی کرد؟ نفس: توچه گهی خوردي؟ با چک بعدیش به کل لال شدم و دوباره روي زمین افتادم… میلادم این ماست وایساده بود مارو نگاه می کرد. البته حقم داره…