دانلود رمان جوانی از جوزف کنراد با فرمت های pdf، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان جوانی داستان کوتاهی از جوزف کنراد، درباره جوانی است که حالا پیر شده و خاطرات جوانیاش را از دریا تعریف میکند. با برداشته شدن مرز بین انسان و دریا، دو مفهوم جوانی دریایی و دریای جوانی به ذهن متبادر میشود. «جوانی» داستان نخستین سفر شخصیت اصلی داستان به کشوری غربی به شرق است. در واقع کنراد در سن 44 سالگی، ماجراهای 20 سالگی خود را در قالب داستانی روایت کرد و مانند بسیاری از آثارش چون «کاکا سیاه کشتی نارسیسوس»، «مرز سایه» و «طوفان دریا» از دریا به عنوان یکی از عناصر ثابت داستانش استفاده میکند. راوی داستان اول شخص است و داستانش را با گفتن از دریا و نخستین سفرش آغاز میکند.
این اتفاق در هیچ کجا نمیتواند رخ داده باشد، مگر در انگلستان؛ جاییکه انسان و دریا درهم نفوذ میکنند، چنانکه گویی دریا وارد زندگی بیشتر انسانها میشود و انسانها هم چیزی یا همهچیز را دربارهی دریا از طریق تفریح، مسافرت یا امرار معاش میفهمند.
ما بهدور یک میز ناهارخوری نشسته بودیم، و بطریها و لیوانهای شراب قرمز، صورتهای ما را درحالیکه به آرنجهایمان تکیه داده بودیم، منعکس میکرد. مدیر یک شرکت، یک حسابدار، یک وکیل، مارلو و من آنجا بودیم. مدیر اهل کانوی بود، حسابدار چهارسال در دریا خدمت کرده بود، وکیل عضو حزب محافظهکار عالی، سخت پایبند به آداب و رسوم کلیسا، از بهترین رفقای قدیمی، و با عزت نفس بود، دیگری یک افسر فرمانده در خدمتنظام بوده، در روزهای خوش قدیم وقتی که قایقهای پستی کشتیهای بادی با حداقل دو دکل بود، از آنها استفاده میشد تا با بادبانهای سبک مجاور بادبان چهارگوش که در بالا/پایین قرار داشت، قبل از وزش بادهای موسمی معتدل به دریای چین بیایند.