دانلود رمان آرام وحشی از شبح سیاه با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پدر آرام مرتب در سفر به ترکیه است و مادرش زنی خوشگذران که به فکر دوستان و مهمانی هایش است… آرام دختری است که با پسران میانه خوبی ندارد و در مقابل آنان مغرور است؛ تنها دوست صمیمی اش یلداست و از دار دنیا خواهری به نام صبا داشته که خیلی هوایش را دارد…
سه تايي تو پياده رو مي رفتن كه يهويي آئين گفت: آرام من خواهر برادری نداشتم آرش جاي برادر نداشتمه نمي دونم چرا ولي هر بار كه باهات صحبت مي كنم آروم ميشم… خيلي دوس دارم يه خواهر داشته باشم كه باهاش راحت حرف بزنم. آرش يهو هنگ كرد آئين كه مي گفت نه نميشه چي شد يهويي ولي واسه پشتيباني گفت: من كه از اين مشاوره ها بلد نيستم اين بدبخت هر وقت خواست دردودل كنه حالشو گرفتم.
اينو بزاريد تا فردا صبح مقدمه ميگه حرف آخرشم نميگه بزاريد من بگم.خواهري كنيد واسش. آرام نگاهي به چهره غمگين آئين انداخت اصلا دوس نداشت كه آئين رو به چشم برادر ببينه ولي اين برادر خواهري مي تونست باعث بشه رابطشون بهتر بشه. آرام: يعني از حالا آئين هم برادرمه هم معلمم. آرش: ايول… منم كه بچه پرو هم چه بخواين چه نخوان برادرتون ميشم. آرام:خوشحال ميشم برادري به شيرين زبوني شما داشته باشم.
سوار ماشين آرش شدن و تا خونه آرام اينا آرش هي حرف زد و آئين رو هم به حرف گرفت. آرام پياده شد و رفت. آرش: از الآن دوباره مال رهام شد بقيه شعر الان بدردت مي خوره. شمع هر جمع مشو ور نه بسوزي مارا/ياد هر قوم مكن تا نروي از يادم، شهره شهرمشو تا ننهم سر در كوه/شو شيرين منما تا نكني فرهادم، رخ برافروز كه فارغ كني از برگ گلم/قد برافراز كه از سرو كني آزادم، رحم كن بر من مسكين و به فريادم رس/تا بخاك در آصف نرسد فريادم، چون فلك جور مكن تا نكشي حافظ را/رام شو تا بدهد طالع فرخ دادم