دانلود کتاب آنارشی از س_رهی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
لعیا شهرام دختری آرام برای شناخت جهانگیر مرشد مردی عجیب و مرموز بهش نزدیک میشه… دقیقا بعد از پذیرفتن نامزدی با پسر خالهاش صدرا شهرام، ترسیده برای نجات خودش مجبور میشه پای سفرهی عقد جهان بشینه! همه چیز زندگی لعیا، جهان و صدرا و تمام اطرافیانشون بهم میریزه که انگار سامان پذیر نیست! رازهایی از زندگی جهان و عمارت مخوف فرخ نایب فاش میشه که…
(جهانگیر) دوباره پیامی را که با تهدید ساعتی پیش در جوابم داده بود خواندم. “”گفتم. گفتن سعی میکنن زودتر یکی رو بیارن که دیگه نیام یا فقط روز بیام”” انگشتانم از سر دردی وحشتناک روی پیشانی ام می غلتید با وجود دوشی که گرفتم حالم خیلی تغییر نکرد. آشفتگی وسوسه ای که به جانم افتاد و نه تنها حال لعیا که دیدن صداقت نگاهش اجازه نداد بیش از این
فقط به خودم فکر کنم و تمامش کنم هنوز در تنم هست. قصدم فقط نشان دادن مالکیتم و خط و نشان کشیدن برای دانستن حد و حدودش کنا من بود تا از فرخ هم دورش کنم ولی رفتارش زمان ورودمان به خانه اش که انگار به حال و روزم می خندید آتشم زد. آتشی که نمی فهمیدم چرا از آن خوشم آمده به یاد حرف های شیرین انداختم که ممکن است واقعا طرف
فرخ نبوده مجبور شده باشد. لعیا آن دختر ساکت و آرامی که هرگز ندیدم به کسی نزدیک شود یا کاری به کار کسی داشته باشد تلاش کرد با وجود اینکه زورش به من نمی رسید و تنها بودیم در برابرم بایستد. حتی خندیدن و تمسخرش هم مثل تمام لحظاتی که کنارش بودم و بی آن که بفهمم چرا و چطور به این سرعت توجه ام را جلب کرده نگاهم را روی تک تک اعضای صورت و…