دانلود کتاب تابوشکنی عاشقانه (جلد اول) از کیوان عزیزی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سینا پسری جذاب، مغرور و متعصب مهندس عمران ریس شرکت بزرگ ساختمانی، پدرش حاج معتمدی تاجر معروف شهرشون به اجبار مادرش با هلیا دانشجوی رشته داروسازی ازدواج می کنه ولی خودش دختر دیگهای رو دوست داره، هلیای زیبا رو مورد آزار و اذیت خودش قرار میده ولی بعد از مدتی سخت عاشقش میشه ولی هلیا …
هلیا و سپیده از کلاس زبان که تعطیل شدن، برف میبارید هلیا همیشه عاشق برف و بارون بود و از اینکه خیلیا موقع بارش برف و بارون میگفتن “هوا خرابه “!! متعجب میشد بنظر هلیا قشنگ ترین هدیه و نعمت خداوندی همین هاست علاوه بر خوب کردن هوا و زمین حال آدما رو هم خوب ميكنن، حتى سرما و یخبندون بعد از برف هم براش دوست داشتنی بود … اونقدر صحنهی زیبایی پیش روشون بود، که هر دو به وجد آمده بودن. هوا تاریک شده بود!! حامد جایی
کار داشت و نمیتونست بره دنبالشون، اونام خوشحال تصمیم گرفتن تو این هوای دلپذیر و خواستنی پیاده به خونه برن… هليا مطمئن بود به خاطر بارش برف و همراهی سپیده با تعریفای هیجانی و بی پایانش تا خونه برسن اونقدری سرحال میشه که خستگی امروزش به کل از بین میره… سپید طبق معمول از سینا و ۲ تا خواستگاری که بعد از جواب منفی هلیا رفته بودن میگفت هر دو دختر از خانواده های خوب بودن خود دخترام مشکلی نداشتن ولی همون جلسه اول سینا
خواسته باهاشون صحبت کنه و به دلیل نداشتن تفاهم در بعضى مسائل یه جورایی دخترا رو پسند نکرده… به هلیا میگفت ببین داداشم چقدر مشکل پسنده ولی تو براش ناز کردی، و برای صدمین بار گفت هنوزم نمیدونم به چه دلیلی جواب منفی دادی بازم نگو بخاطر درس و کنکورت بوده که باور نمیکنم!!… مسافت زیادی رو نرفته بودن سر چهار راه که رسیدن صدای بوق پی در پی ماشینی اونا رو متوجه خودش کرد، سپید که سمت خیابون بود با نگاه به ماشین و رانندهاش …