دانلود کتاب سایه های مست از فاطمه اصغری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سایه، به صورت اتفاقی شاهد قتل یک دختر جوون میشه. میخواد خودش رو بیتفاوت نشون بده و از خطر دور بمونه اما طاقت نمیاره و به ادارهی پلیس میره تا دیدههاشو گزارش بده. غافل از اینکه چیز مهمی رو پیش قاتل جا گذاشته؛ نشونهای که مثل یه آدرس دقیق، قاتل رو بهش میرسونه …
زمان هیچ چیزی را درمان نکرده بود؛ فقط به وضعیت جدید عادتمان داده بود همانطور که کم کم به نبود بابا عادت کردیم. همه داشتیم نقش بازی میکردیم. میان همه نقابها، تظاهر را انتخاب کرده و با تمام وجود به آن پایبند شده بودیم تظاهر میکردیم اتفاقی نیفتاده و همه چیز به همان روال سابق است. بابا تازه فوت شده و اینبار مامان حواسش بیشتر به ما و خانه و زندگی اش است تظاهر میکردیم از شیطنت های شقایق و شایان تازه خبردار شدهایم این بازی را مامان شروع
کرده بود و ما هم با اشتیاق به آن پیوسته بودیم. میشد آن را بزرگترین قدم مامان برای تحول به حساب آورد. فقط درمورد من احتیاط میشد. همه به من که میرسیدند حواسشان بود گاف ندهند حرفی نزنند که اسفند ناخوشایند مان را یادآوری کند ادای خانواده معمولی را در میآوردیم تنها در عرض چهار روز تاحد ممکن خانه تکانی کردیم. لباسهای نو خریدیم. هفت سین مان را مثل هر سال با نظم و وسواس چیده و در ظاهر منتظر مهمان ماندیم. میدانستیم مامان میلی به دیدن
هیچ یکی از افراد فامیل ندارد. دوست نداشت سرهیچ حرفی با هیچ کسی باز شود، مبادا نقاب نه چندان سفت و سختش بیفتد. به ما هم مدام تذکر میداد تا رفتارمان مانند همیشه باشد. تصور میکردم در فيلم دریشیام گیر افتاده ام و برای نجات از وضعیتی بدتر باید در عین خونسردی پنهان کاری کنم مثل روز برایمان روشن بودکه هیچ چیز مثل قبل نخواهد شد؛ حوادث مثل جنینی که از شکم مادر متولد شود، از دل روزگار بیرون آمده بودندو بازگرداندنشان به جای سابق ممکن نبود …