دانلود کتاب کسی که مراقبم باشد #حامی از لیزا کلیپاس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
گرنت مورگان یکی از واجد شرایط ترین و دست نیافتنی ترین مجردهای لندن است. همچنین یکی از بهترین نیروهای اداره خیابان بو هم هست. هنگامی که یک شب دیر وقت برای تحقیق درباره یک قربانی مغروق به اسکله فراخوانده میشد، از تشخیص چهره ویوییِن رز دووال بانوی دلربای مجالس حیرتزده میشود. وقتی متوجه میشود که او زنده است، مبهوتتر هم میشود. از آنجایی که کسی نیست از این دختر مراقبت کند، ویوییِن را به خانهاش میبرد و مداوایش می کند. اما متوجه میشود که او از فراموشی رنج میبرد …
ملک شماره چهار خیابان بو شامل یک خانه، یک حیاط کوچک یک دفتر کار یک دادگاه و یک بازداشتگاه بود. کانن که در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده بود، میتوانست در مکانی بسیار مجلل تر از اینجا زندگی کند. اما چنین اخلاقی نداشت اشتیاقش به عدالت و همین طور تمام کارهایی که برای انجام دادن داشت دیگر زمانی برای تبلی و لاابالی گری برای او باقی نمیگذاشت. از نظر کانن زندگی امری جدی بودو براساس این طرز فکر زندگی میکرد. شایعه شده بود که به همسر جوان
در بستر مرگش قول داده بود که دیگر هرگز ازدواج نکند و تا به حال سر قولش مانده بود. انرژی فوق العاده زیادش صرف کارش میشد. حتی نزدیک ترین و عزیزترین دوستانش هم حاضر بودند قسم بخورند که هیچ چیزی نمی توانست کنترل آهنینی را که کانن روی قلبش داشت، از بین ببرد. گرنت با قدم های بلند از راهرویی که به دفتر کار شخصی کانن منتهی میشد، گذشت. نزدیک بود با دو نفر از مأمورانی که داشتند از دفتر کانن بیرون می آمدند، برخورد کند. فلگستاد و کیز دو
نفر از قدیمی ترین مأمورهای اداره بودند و هر دو داشتند به چهل سالگی نزدیک میشدند. کیز با خوشحالی گفت: «دوباره دارم برای محافظت از قسمت عقبی املاک سلطنتی میرم». در حالی که فلگستاد گفت به خاطر پرداخت وام سه ماهه ای که داشت، مأموریت پر درآمد تر محافظت از بانک انگلستان به او داده شده بود. فلگستاد از گرنت پرسید: «خودت امروز صبح چی کار میکنی؟» چهره آفتاب سوخته اش از خنده چین افتاده و گفت: «نه، نگو… یه سرقت دیگه از بانکه …