دانلود کتاب شیطان جذاب از سارا کیت با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بین خونه من توی بوستون و دوستم تو لاس وگاس دقیقاً ۲۷۱۶ مایل فاصلهست. وقتی باهام تماس میگیره تا بهم بگه در شرف ازدواجه و پنج روز دیگه توی جشنش بهم نیاز داره، چطور میتونم رد کنم؟ این طوفان های زمستونی همه پروازها رو لغو کرده. از شانس خوبم، تنها کسی نیستم که از رسیدن به اون عروسی ناامیده. پدر کرستن، که من هیچوقت ندیدمش، بیرون آپارتمانم منتظره، و میخواد باهام کل کشور رو رانندگی کنه تا هیچکدوممون عروسی رو از دست ندیم….
«ليلا» متوجه میشم این که به اندازه دیروز از هنری بیزار باشم مشکله، که این برای من… عجيبه من اجازه میدم مردم دیدگاهم رو عوض کنن اما هنری باید كنن سال ها برای فرار از این تنفر کار کنه چیزی که تونست طی بیست و چهار ساعت انجامش بده. علاوه بر همه اینا، نمیتونم جلوی ذهنم برای فکر به تجربه های زیادش توی اتاق رو بگیرم. زیاد یعنی چقدر؟ ذهنم در حال محاسبه ست و احتمالا نباید این کار رو کنه.
توی دهه بیست سالگی؟ پنجاه تا؟ صدتا؟بدجوری دلم میخواد بدونم اما واقعا نمیتونم بیشتر از قبل تحت فشار بذارمش در تلاشم تا راهی پیدا کنم چیزی رو که واقعا میخوام بپرسم، که خیلی مطرح کردنش گستاخانه ست حتی برای من. _فکر می کنی بعد از سال ها بهتر شدی؟ در حالی که ناخونام رو می خورم می پرسم. قهوه دست به کار شده پر از انرژی ام و بدجوری باید جیش کنم. آهی بیرون میده واضحه سوالام
اذیتش میکنه امااگه دلش نخواد جواب بده نمیده. این مکالمه کمک میکنه زمان بگذره. -منظورم اینه که… هرکاری رو که بیشتر از بیست و یک سال مدام انجام بدی توش بهتر میشی، درسته؟ روی صندلی تلپی برمیگردم نمی خوام این کارو با یه عالمه آدم متفاوت انجام بدم که توش خوب بشم. ترجیح میدم فقط یه نفرو داشته باشم تا باهاش مهارت پیدا کنم. _میدونی منظورم چیه؟ وقتی واکنشی نشون نمیده، ادامه میدم…