دانلود کتاب نزدیک تر از سایه از مهری هاشمی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
حامین بادیگارد جذابی که ناخواسته مجبور میشه از دختر تخس و پروئه رئیس یه باند مافیا محافظت کنه، دختری که سال ها خارج از ایران زندگی کرده و چیزی از اعتقادای حامین زیادی معتقدمون نمیدونه. مدام تو زندگی حامین سرک میکشه حتی بی اجازه وارد حمومش میشه. مرد خشنمون و بی اندازه اذیت میکنه و وقتی تو یه کلبه واسه چند روز زندانی میشن اتفاقهایی میوفته که باور نکردنیه.
زنگ واحد آپارتمانی که محل قراره رو فشار میدم و نگاهی به اطراف میندازم تا مطمئن بشم کسی تعقیبم نکرده، با اون همه برنامه ریزی بعید میدونم ولی باز احتیاط شرط عقله. در با صدای تیکی باز میشه و من خیلی زود وارد میشم،اولین واحد تو طبقه ی اول جاییه که باید برم، در نیمه بازه و با در آوردن کفش هام داخل میشم و سرهنگ رو می بینم، لبخند میزنه، احترام نظامی میذارم. -سلام قربان. -آزاد پسرم، سلام.
کنارش میرم و دست های دراز شده ش رو تو دست میگیرم، به مبل اشاره میکنه. -بشین. سری تکون میدم و میشینم که ادامه میده: امیدوارم خستگیت در اومده باشه، میدونم زیاد استراحت نکردی ولی خب کارها خیلی عجله ای شد. -نه مشکلی نیست، حالا چی شد که اینقدر عجله کردیم؟من قرار بود چند ماه دیگه برگردم. -یکی داره شمس و تهدید میکنه بیشتر از یه ماهه، نفوذیمون خوب داره کارش و انجام میده،
سر به هواس ولی کارشو بلده. سرم رو تکون میدم. -خب؟ -خب اینکه تو باید وارد ماجرا بشی، بهترین موقعیت واسه وارد شدن به باندش همینه -.خب چی تو فکرتونه ؟ -شمس دنبال یه بادیگارده به درد بخور می گرده تا از جونش محافظت کنه کی بهتر از تو، اینجوری هر جایی بره تو هم خواهی بود. لبخند میزنم، چی بهتر از این. -این عالیه ولی باید ببینیم منو قبول میکنه یا نه. خم میشه و از کنار میز فلاکس چای رو برمیداره و…