دانلود رمان قصه جزیره ی ناشناخته از ژوزه ساراماگو با فرمت های pdf، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان قصه جزیره ناشناخته، داستانی کوتاه نوشته ی ژوزه ساراماگو است که نخستین بار در سال 1997 منتشر شد. در داستان این رمان، مردی از پادشاه کشورش تقاضا می کند تا به منظور پیدا کردن «جزیره ی ناشناخته»، قایقی در اختیار او قرار دهد. پادشاه، سؤالاتی درباره ی وجود چنین جزیره ای از مرد می پرسد و سعی می کند او را متقاعد کند که همه ی جزیره ها قبلاً در نقشه مکان یابی شده اند. در نهایت مرد، پادشاه را راضی می کند و قایقی از او می ستاند.
مردی به در قصر پادشاه رفت و گفت به من یک کشتی بدهید. قصر پادشاه درهای بی شماری داشت. اما این در، مخصوص دریافت عریضه ها بود. پادشاه تمام وقت خود را در کنار در مخصوص هدایا می گذراند. (منظور هدایایی که به پادشاه تقدیم می شد.) هر وقت که می شنید در مخصوص عریضه را می زنند، وانمود می کرد که چیزی نشنیده است و تنها زمانی که ضربات کوپه ی برنزی در، نه تنها گوش آزار بلکه شدیدا مایه آبروریزی می شد (چون آرامش همسایه ها بر هم می خورد و مردم شروع به پچ پچ می کردند که این دیگر چه پادشاهی است که حتی جواب در زدن ها را هم نمی دهد.)
او به منشی اول دستور می داد که برود و ببیند حاجتمند چه می خواهد. سپس منشی اول منشی دوم را فرا می خواند که او نیز به نوبه ی خود منشی سوم را صدا می زد. منشی سوم به مباشر اول فرمان می داد و او به مباشر دوم و سلسله مراتب به همین ترتیب پیش می رفت تا به زن نظافتچی می رسید که چون هیچ کس از او فرمان نمی برد، خود می رفت و در را اندکی باز می کرد و از میان شکاف در می پرسید، چه می خواهی؟