پست های ویژه
دانلود کتاب چشم زخم از دریا دلنواز با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
حلما دختر مستقلی است که با انجام پروژه های دانشگاهی برای سایر دانشجویان، کسب درآمد میکنه.. ولی مدتیه بخاطر مشکل مالی دنبال کاری با درآمد بالاتره… پدر و مادر حلما براش گذشته سیاهی رو رقم زدن که حلما فقط برای ماکان استاد دانشگاهی که باهم عاشق و معشوق بودن تعریف کرده.. ماکان هنوز عاشقه و پای حلما مونده ولی خانواده ماکان نه.. اَرَس مهندسیه که دچار بیماری ایه و عاشق مادر بزرگش آنام.. اَرَس که دنبال پرستار یا همون همدم برای آنام میگرده توی عروسی فامیلش، حلما رو میبینه و …
“حلما” چند روزی بود که با ماکان حرف نمیزدم. حتی مسائل شرکت را هم بردیا به او انتقال می.داد. سکوت او…. رازهای نگفته اش، صدایم را درآورده بود. حرفی نمی زد و تنها با لبخندی مرا دعوت به صلح و آغوشش می‌کرد انگار که با بچه طرف بود چندبار پیش چشمانش اشک ریختم و التماسش کردم تا دکترش را عوض کند و درمانش را جدی تر دنبال کنیم گوش به حرفم نمی داد و وانمود می کرد حالش بهتر شده.
اما من.. شاهد شب بیداری های او… شاهد گوش های سنگین شده و چشمان تارش بودم با آنکه حضورش در شرکت کم و کمتر شده بود و به اجبار ساعت های زیادی در روز را به دانشگاه میرفت و کلاس های مجازی اش را در همانجا برگزار می کرد اما به لطف پیگیری های الهه فهمیده که حتی سر کلاس های مجازی اش هم مثل سابق نیست. وقتی اسمم را منشی مطب صدا زد دست از تایپ گزارش شرکت کشیدم و
همراه با ام آر آی و آزمایش های اخیر ماكان داخل اتاق رفتم به زور توانستم دوباره از دکترش وقت بگیرم. دو روز تمام… از ساعت سه تا هشت شب در مطب می نشستم و نوبت به من نمی رسید. البته که منشی هم لج کرده بود و بی دلیل محلم نمی گذاشت. -سلام دکتر. -سلام. بفرمایید. همزمان با نشستنم روی صندلی… هر چه همراه خود داشتم را روی میزش گذاشتم. -من همسر یکی از بیمارهای شما هستم …
