دانلود کتاب قاموس از زهرا ارجمندنیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آتاش تو زمان دانشجوییش عاشق یکی از هم دانشگاهیاش میشه اتاش خانواده مذهبی داره ولی دختره ک اسمش دریاس آزاده و خانواده آزادی داره اینا یه مدت باهمن اتفاقی واسه برادرزاده اتاش میفته برادرزادشم عاشق بوده ولی پدر اتاش اذیتشون میکنه تا اینکه برادرزاده و عشقش بهم میرسن ولی تصادف میکنن هم برادرزاده و هم شوهرش میمیرن اتاش میترسه ب دریا میگه از اول دوستت نداشتم و اینا از خودش میرونتش حالا چند سال گذشته دریا ازدواج کرده و طلاق گرفته و کلی سختی کشیده اتاشم معلم یه روستا شده و…
تازه وارد تهران شده بودم مسیر رو بی وقفه رانندگی کرده و تمام این مدت، دربرابر نگاهم که میل به اعلام شکست و بارندگی داشت مقاومت کرده بودم. نتیجه شده بود یک سر درد پرعذاب و یک خستگی مفرط که انگار از روز اول خلقتم در جونم بود و هرگز قرار نبود رهام کنه. به شدت دوست داشتم مستقیم به خونه برم و استراحت کنم با قرصهایی که گاهی خواب رو برام عمیق تر میکردند و رویا و کابوس رو خط میزدند میدونستم اما بچه ها منتظر نتیجهی این سفر هستند و باید میپذیرفتم بیش تر از خودم و احساساتم به
تلاشها و حضور موثر اون ها مدیون بودم وقتی جلوی مجموعه توقف کردم حس شناگری رو داشتم که تمام طول یک دریا رو شنا کرده و دست آخر با رسیدن به ساحل، متوجه شده که به یک جزیره کوچک رسیده جزیرهای که برای رهایی از اون باز هم باید به آب میزد و شنا میکرد و اون… خسته بود از قورت دادن طعم شور آب. وقتی وارد مجموعه شدم، با دیدن خلوتی غیر معمولش اخم هام در هم رفت و نگاهم پشت میزهای خالی چرخید. کیفم رو روی میز قرار دادم و به سمت سالن کارگاه حرکت کردم. سالنی که باید الان پر بود از
سفالگرهامون و بجای همه خود جهان نشسته بود پشت چرخ و داشت کار میکرد. هیچ خبری از باقی اعضا نبود. -جهان! سرش بالا اومد و شگفت زده تماشام کرد، انتظار برگشتم رو نداشت اما مشخصا از این که حالا اونجا بودم خوشحال بودم نگاهش این رو نشونم میدادند نگاهی که بیش تر از میمیک های صورتش و حتی زبونش حرف زدن رو بلد بودند. -دریا، رسیدی؟ از پشت چرخ بلند شد و من با لبخند به دست های گلی شدهش اشاره ای کردم. -این جا چه خبره؟ چقدر خلوت روپوشی که دور کمرمش بسته بود رو باز کرد و توی روشویی …