دانلود رمان سرنوشت دامون از نازنین رامی نیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پسری که با خیانت نامزدش دور خود حصاری از غرور می کشد تا اینکه به عنوان استاد وارد دانشگاه می شود و با دختر شاد و شیطونی رو به رو می شود…
پشت فرمون نشسته بودم باید آیلین رو می رسوندم خونه بازم با یادآوری اون کادویی که آیدا به مهرشاد داده بود خندم می گیره عجب آدمیه این چقدر خوشگل شده بود امشب رقصش باحال بود اما گاهی یجوری میرقصید که یهو اخمام می رفت تو هم با صدای درونم دست از یادآوری کردنش برداشتم… دامون معلوم هست چت شده داری به یه دختر فکر می کنی یادت رفته همشون مثل همن…
نه یادم نرفته که همه به ظاهر مظلومن ولی باطن پستن یکی راضیشون نمی کنه… اینبار وجدانم بود که گفت: دامون آیدا که مظلوم نیست زود قضاوت نکن… بازم اون صدا جوابشو داد: همه مثل همن آیدا هم همجنس اوناست… عصبی شدم از جنگ بی نشون بخاطر اینکه دی گه صدایی نشونم به آی لین گفتم:خوش گذشت بهت؟ لبخندی زدو گفت: آره خیلی خوب بود ولی داداشی یادم رفت شماره آیدا رو بگیرم.
_شماره اون واسه چیته اخه؟ _عه دامون دختر به اون ماهی دلت میاد _چرا نباید دلم نیاد _خیلی خب من تا فردا هم باهات حرف بزنم تو حرف خودتو می زنی اگه میشه به مهرشاد بگو شمارشو بفرسته. اخمی کردمو گفتم: نشنیدم مهرشاد یا آقا مهرشاد؟ با من من کنان گفت: خب چیزه داداشی یادم رفت از آقا مهرشاد بگیر _بهش فکر می کنم. ده دقیقه بعد آیلینو جلو خونه پیاده کردم منتظر شدم بره داخل بعدش رفتم…