دانلود کتاب سوز (جلد اول) از Shi.R با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
امیر هاتف امانی معروف به، سوز رپر موفقیه که مجبور میشه عشقش نعنا رو که به سختی بهش رسیده رو تنها بزاره و خودشو گم و گور کنه… بعد از دوسال دوباره سرو کلش پیدا میشه و میفهمه ک بچه داره و میخواد تمام تلاششو بکنه که عشقش و بچشو برگردونه پیش خودش… اما نعنا هیچ جوره دلش باهاش صاف نمیشه و باید دید سوز موفق میشه یا نه…
بعد از رفتن میثم در را قفل کرد و بارانی اش را در آورد. تازه الان توانست محیط خانه را ببیند. برای یک مرد مجرد خانه نسبتا مرتبی بود. استودیوی خانگی کوچکش با سازهای مختلف که همیشه دلش میخواست ببیند در گوشه حال قرار داشت. که فعلا وقتی برای بررسی اش نداشت. هر چه زودتر باید امیر هاتف را میدید. خوشبختانه در آشپز خانه اش چایی ساز داشت. دکمه اش را زد تا آب جوش بیاید و برای دم کردن جوشانده آماده شود. پشت در اتاق امیر هاتف ایستاد.
نفس عمیقی کشید و در را باز کرد. امیر هاتف با حالی نزار روی تخت خوابیده بود و پتو را تا گردنش بالا کشیده بود. هوای اتاق به شدت گرفته بود سریع به سمت پنجره رفت و بازش کرد تا هوای اتاق عوض شود. برگشت و به امیر هاتف خیره شد … صورتش از تب قرمز بود و لب های خشکش از هم فاصله داشتند و از دهانش نفس میکشید. از دانه های عرق روی پیشانی اش مشخص بود که دوباره دمای بدنش بالا رفته است. صدای نالهی آهسته اش میآمد. یاد خودش افتاد
که هر وقت مریض میشد مامان نسرینش حسابی به او رسیدگی میکرد و نمیگذاشت آب در دلش تکان بخورد. اما حالا امیر هاتف داشت از تب میسوخت و هل هل میزد و اگر او نمیآمد، کسی نبود که به دادش برسد. بقیه کار داشتند نمیتوانستند تمام وقت کنار او باشند که… دلش برای تنهایی و غریبی امیر هاتف کباب شده بود! دلش همان امیر هاتف شیطان همیشگی را میخواست که لحظه ای را برای اذیت کردنش از دست نمیداد! طاقت این بی حالی اش را نداشت …