دانلود رمان شراب از مهر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
به طرحی که کشیده بود نگاه کرد اما راضی نبود باز برگه رو مچاله کرد و انداخت داخل سطل زباله ای که الان پر از طرح هایی که مچاله شده بودن، بود. سرش روی میز کوبید هر چی فکر می کرد ایده ای به ذهنش نمی رسید و این یعنی فاجعه!
سهیل با در زدن وارد اتاقش شد و فنجون قهوه ای رو که آورده بود از داخل سینی روی میزش گذاشت و گفت: -بس کن آرشان نگاه کن به اتاق گند زدی بهش. پوف کلافه ای کشید و گفت: -سهیل می فهمی باید تا فردا این طرح رو تحویل بدم؛ ولی هنوز ایده ای ندارم. سهیل برای دلداری دادنش گفت: قهوه مخصوص برات درست کردم بخور حالت جا بیاد.
زیر لب تشکری کرد و کمی از قهوه نوشید. عاشق بوی قهوه بود تنها چیزی که سردردش رو کم می کرد قهوه بود. من برم فعلا. سری برای سهیل تکون داد و باز به برگه ی رو به روش نگاه کرد سه سال بود طراحی لباس انجام می داد تو این شرکت فقط طرح های مخصوص و تکی رو می زد الحق کارش هم حرف نداشت…