دانلود رمان خاکستر عشق از رویا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دو فرد دو سرنوشت دو خط موازی دانیار لاقید که دنیا پشیزی براش ارزش نداره و زندگیش تو دوچیز خلاصه شده زن… مسابقه تا حد مرگ ماریایی که از جبر زمانه در قالب یک… پسر خودش راظاهر میکنه در انزار دو چیز براش تو زندگیش مهمه رقص… دزدی حالا دست تقدیر این دو فرد رو با یک قرار داد ازدواج الکی کنار هم می زاره باید دید دانیار با فایتر بودنش می تونه قلب سنگی ماریا رو آب کنه یا…. ماریا می تونه با رقصش فرازو فرود کمرش دانیار لاقید رو پا بند و بنده و عبید خودش کنه ….مبارزه مشت های یک فایتر… و قوس و لرزش کمر یک رقاص… پیروز که خواهد بود؟!
دانیار گوشه ر ینگ نشست و به ماریا و دوست هاش که مشغول بحث بودن خیره بود . _من میگم، وقتی پرنسمون از مردن معشوقه خشمگین میشه، با فر یادش، مثل انفجار، همتون پخش شید. ماریا با جدیت توضیح می داد و ب قیه هم با دقت گو ش می کردن، دانیار به کش های پارچه پیچ تکیه زد و کمی تاب خورد، ماریا وقتی ج دی میشد انقدر کاریزماتیک میشد و خبر نداشت ؟ نگاه پیتر اما مدام به ماریا کشیده میشد و حسرت پنهون زیر لایه های زیرین نگاهش رومی دید، براش جالب بود که ماریا صراحتا ردش می کرد .
باز هم دوستیش رو سفت و سخت نگه داشته بود. بی حوصله گوشیش رو برداشت و هندزفری زد. _یه چیزی نخوریم؟ برای امروز بسه من دیگه جون ندارم. نانا گفت و روی زمین نشست و آرنج هاش رو روی زانوهای دور از همش گذاشت. بقیه هم نشستن و ماریا سری تکون داد و خوراکی هایی که دانیار براشون خریده بود رو از پشت سکوی رینگ برداشت و وسط گذاشت. جنی با ذوق تشکر کرد و بسته ای چیپس برداشت. ماریا کنار دانیار نشست و سرش رو خم کرد و به دانیار نگاه کرد. _خودت نمی خوری ؟
دانیار چیزی نگفت و پاش رو بالا کشید و سرش رو روی شونه ی ماریا گذاشت. باید اعترا ف می کرد؟ که کنار ماریا بودن رو دوست داشت! عطر بدنش رو دوست داشت، به انگشتهای کشیده و زیبایی که با دوتا دستبند چرم و سنگی مزین شده بودن لبخند زد و انگشت هاش رو از ساعد تا مچش کشید و دور مچش قفل کرد. جکسون تک سرفه ای کرد و با بقیه لبخند معنی داری زدن. ماریا بدون مخالفت از این لمس، رو به لی نق زد. _کارد بخوره به اون شکمتون، کمی برای خودمونم بذارید مفت خورا…