دانلود کتاب ماه در عقد ارباب از مهدخت مرادی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هامان پسر رستم خان پنهانی و به دور از چشم اهالی ده و خانواده هایشان دختر دشمن پدرش، حاج محمود را محرم خود میکند. آن دو عاشق و دلباختهی هم میشنوند، طی جریان هایی برادر سوما دست به قتل ناخواسته ای میزند و جسد را در گودال غرق میکند اما این راز سر به مهر نمیماند و با برملا شدنش جانی میرود، عشقی میسوزد و فاصله ها دست به گریبان میشوند …
“هامان” امروز چه روز پر مشغله ای بود حتی فرصت نشد به دیدن عزیز دوردانه ام بیایم و از کنارش بودن لذت تمام و کمال را ببرم و خستگی در کنم… در مکتب خانه که باز شد تعدادی پسر خارج شدند و بعد نوبت به سومای من رسید سر زیر انداخته بود و به آرامی قدم برمیداشت که با نامحرمی چشم در چشم نشود. مدام زیر لب قربان صدقه اش میرفتم و دلم برایش تنگ و تنگ تر میشد. پشت سرش پسری قد بلند و لاغر اندام خارج شد نگاه در اطراف چرخاندو بعد پی سوما رفت. به آنی اخم در هم گذاشت خواستم پیاده شوم و به
دنبالش بروم بلکم از کار و قصد و غرض اش سر در بیاورم که هاشم که روی صندلی شاگرد نشسته بود پیش دستی کرد و گفت: خودم میرم دنبالشون ارباب… -برو ببین این یابو چرا داره تعقیب اش میکنه. اگه دیدی مزاحمه بگیر دوتا نرو ماده بزن زیر گوشش که بفهمه سوما صاحب داره… -چشم. پیچ و تابی به سیبیلاش داد و لنگ در دستاش را به دور انگشتانش پیچاند. پیاده شد و رفت بیتابانه خود را از ماشین بیرون کشیدم و چند پسری که آخرین نفراتی بودند که از مکتب خانه خارج میشدند را صدا زدم. بی فوت وقت به سمت ام
قدم برداشتند و آمادهی خدمت شدند! -جانم ارباب.. هر امری باشه در خدمتیم. -میخوام ببینم تو این مکتب خونه عاشق و معشوقی هم وجود داره یا نه فقط سرتون تو کتاباتونه و درس میخونید. یکدیگر را نگاه کردند و پقی زیر خنده زدند. -این یاسر عقب افتاده اهل این کار است ما وقت این کارو نداریم ارباب… -یاسر ؟! یاسر کیه؟ -ياسر الهی پسر غلام… از همون اولشم تو نخ دختر حاج محمود بود ولی دختره پانمیده ارباب… حتى آقا صمد خواست بره دست بوس حاج محمود و کارو یکسره کنه که دختره رضایت نداد و این یاسر بدبخت …