دانلود رمان نوازشم کن بانو از زهرا قلنده با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در مورد دو برادر پلیس است که درگیر یک پروندهی پیچیدهی قاچاق گازوئیل میشوند. در گیرودار حل پرونده، ماجراهایی پیش میآید و مشکل به زندگی شخصی آنها کشیده میشود که طی همین ماجرا، یکی از اعضای خانواده مفقود میشود. آنها در طول داستان سعی میکنند ربط ماجرا را به پروندهی زیر دستشان پیدا کنند و مشکل را با کمک سروان جدیدی از دایره جنایی و خالهی وکیلشان حل کنند.
اراد؛ بالاخره بعده ده دیقه تاخیر دیبا اومد و سوار شد: سلام اقای پارسا! شرمنده بابت تاخیرم. کلاسمون دیر تموم شد! ماشینو روشن کردم و راه افتادم: خواهش می کنم خانم. مشکلی نیست. تو ماشین حرف بزنیم یا بریم جایی؟ _فکر می کنم تو ماشین بهتره! به هر حال موقعیت شما عادی نیست. _درسته. دنبال یه جای خلوت بودم که گفت: دیروز اصرار های الناز و دختر خالش بود که باعث شد راضی به این ملاقات بشم. براتون سوتفاهم نشه! شما بسیار محترم و متشخص هستید.
ولی چون می دونستم می خواید درباره شایان حرف بزنید قبول نمی کردم. نمی خوام دیگه هیچ وقت بهش فکر بکنم! بی توجه به باقی حرفاش گفتم: ترسا دیروز اونجا بود؟
با تعجب برگشت سمتم: می شناسیدش؟؟ متوجه سوتیم شدم و سریع گفتم: البته… دختر یکی دوستای خانوادگیمون هستن. _خیلی دختر فوق العادیه. پر انرژی و خاص! بی هوا دلم پر کشید براش… همه هر وقت بخوان میبیننش و منی که ارزوی یه لحظه دیدنشو دارم، دارم براش پر پر میزنم. انصاف نیست! بالاخره یه جای پارک و خلوت پیدا کردم و نگه داشتم!
برگشتم سمتش که سرش پایین بود: ازت می خوام نپری وسط حرفام و تا اخر خوب گوش کنی! شایان حالش خوب نیست… هم عذاب وجدان گرفته هم عاشقت شده! شوکه نگاهم کرد که وادارش کردم ساکت بشه و ادامه دادم: یه ماهه با چشمای خودم زجر کشیدنشو دیدم… اون واقعا بهت دل بسته! حق داری اولش باورت نشه. من خودمم زیاد مطمئن نبودم ولی حالا اطمینان دارم که داره راست میگه… هر چقد خواست خودش بهت بگه تو بهش فرصت ندادی. تصمیم گرفتم خودم بیام جلو…