دانلود رمان از بام تا آسمان از مریم موسیوند با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستانش در مورد دختری به اسم لیلی هس ک پدرش مُرده و ب همراه مادرش زندگی میکنه ی روز می فهمه ک مامانش قراره با بابی ازدواج کنه… این بابی دو تا فرزند داره الهه و امیریل. امیریل ازش می خواد تو شرکتش ب عنوان سوپروایزر کار کنه و لیلی قبول می کنه، در حین برگشت از شرکت با یه موتوری برخورد میکنه و می برنش بیمارستان اونجاس ک می فهمه سرطان پانکراس داره و…
عجب شب نحسی است، تمامی ندارد. شب از نیمه گذشته و خواب به چشم ھایم نمی آید. بی قرارم. دل در دلم نیست. می ترسم اتفاقی برای بابی بیفتد. می روم به اتاق مامان. آرام در را باز می کنم. پشت به من روی تختش خوابیده. نمی دانم خواب است یا بیدار. مسکن ھمچنان کنار لیوان به چشم می خورد. دوباره در را می بندم و برمی گردم اتاقم. پشت میزم می نشینم. طاقت نمی آورم. روی تخت دراز می کشم و پاھایم را در شکمم جمع می کنم. کمی بعد باز بلند می شوم و پشت میزم می نشینم.
بیست سال تمام، کرور کرور کتاب خوانده ام ولی چه فایده وقتی نمی دانم چطور می توانم آواز خودم را بخوانم. رادیو را روشن می کنم شاید او بتواند شب را زودتر صبح کند. زن گوینده با صدایی پر نشاط درباره امید حرف می زند. -ھمراھان عزیز خیلی دوست دارم یک تحقیق علمی رو براتون بخونم. دانشمندان تعدادی موش رو داخل یک استخر انداختند. باید یک چیز از خودم به یادگار بگذارم. یک رد پا. یک صدا. یک عکس. یک خاطره دورھمی و ای کاش می شد یک عکس دو نفره با مردی که عاشقش بودم.
-تمامی موش ھا فقط ھفده دقیقه توانستند زنده بمانند و در نھایت خفه شدند. آن تک آھنگ را می خواھم. می خواھم آوای من باقی بماند. نمی خواھم مانند کبوتری باشم که یک روز از لانه اش بیرون می زند و پرواز می کند و ناگھان با برخورد سنگ ریز پرتاب شده از تیرکمان پسرکی تخس روی زمین می افتد و می میرد، انگار ھیچ وقت نبوده. پیشانی ام را لبه میز می گذارم و چشم می بندم. -دوباره دانشمندان با اینکه می دانستند موش بیش از ھفده دقیقه زنده نمی ماند تعداد دیگری موش رو به داخل ھمان استخر انداختند…