دانلود رمان خانم مهندس از مهتاب با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بعد از عروسی ،میس شیلا وادارم کردن درسم رو ادامه بدم ،زیرنظر مستقیم خودشون درسم رو خوندم، کنکور دادم و دانشگاه رفتم. بعد از اینکه مدرکم رو هم گرفتم خودشون برام شرکت زدن. حالا من یه خانوم مهندس موفق شدم که کلی کارمند زیردستم کار می کردن، ولی برای ایشون هنوز جایگاهم هیچ تغییری نکرده بود. چند روز پیش بدون اجازه اشون با دوستای دانشگاهم قرار گذاشتیم بریم کافه و کلا یادم رفت بهشون خبر بدم. وقتی به خونه برگشتم…
کمی که حالم جا اومد خودم رو جمع و جور کردم. از روی صندلی بلند شدم و در اتاق رو باز کردم و دوباره پشت میزم برگشتم. ساعت ۲ جلسه شروع میشد و هنوز کلی کار نکرده داشتم و باید انجام میدادم. یک ساعت مونده به جلسه ناهار سبکی سفارش دادم و خوردم.
امروز باید تا آخر شب توی دفتر می موندم و حتما باید قبلش به شیال خبر میدادم . مشغول کار روی یکی از نقشه ها بودم که منشی خبر داد میس شیلا اینجا هستن. گوشی از دستم افتاد و مثل مجسمه توی جام خشک شده بودم، الان ، توی این ساعت، اینجا چکار می کردن؟
با تقه ای که به در خورد به خودم اومدم با عجله بلند شدم و خودم رو به در رسوندم. پشت در جوری که کسی نتونه من رو ببینه زانو زدم. پشت در آروم باز کردن و پاهای زیباشون با اون کفش های پاشنه بلند جلوی روم قرار گرفت و هیجان من هم همزمان بیشتر شد…