دانلود رمان کوالای من از مهسا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
جلسه با وزیر بیشتر از همیشه طول کشید با عجله به دفتر کارم رفتم و ورقه های پراکنده شده روی میز و مرتب کردم و روی هم گذاشتم. کتم رو از روی چوب لباسی برداشتم و تنم کردم و کیفمو به دست گرفتم و با غرور از دفترم بیرون اومدم…
سام کنار ماشین وایساده بود در ماشین رو باز کرد و تعظیمی کرد نشستم و سام هم بعد از اینکه در و بست خودشم سوار شد. گفتم: _کارها چه طور پیش میره؟همه چی خوبه؟ _بله قربان همه چی اماده است _خوبه، تا کی کارشون و تمام می کنن؟ میخوام امشب وقتی پرنسس اونجا رو میبینه حسابی سوپرایز بشه. _گفتن تا ظهر کارشون تموم میشه. _باشه راه بیفت _چشم به مردم نگاه می کردم که بی خبر از همه چیز زندگی می کردن.
اگر می دونستن قراره جنگی بین ما و کشور های همسایه صورت بگیره بیشتر مردم فرار میکنن چون از سرنوشت خودشون خبر دارن. وقتی به خونه رسیدیم سام بوق زد و نگهبان درواره رو باز کرد و ما وارد شدیم تمام خدمتکار ها از خونه بیرون اومده بودن و به ترتیب درجه ایستاده بودن. از ماشین پیاده شدم به طرفشون حرکت کردم. چرا پرنسس هنوز بیرون نیمده باید الان اینجا رو روی سرش میزاشت و با سر و صدا ابراز دلتنگی میکرد.
ابروهام و بالا انداختم شاید به خاطر تنبیه دیشبش قهر کرده و توی اتاقش مونده به قیافه خدمتکار ها دقت کردم چهره هاشون نگران بود. دیگه کلافه شده بودم با عصبانیت داد کشیدم: _چه اتفاقی افتاده؟ رزا جلوم زانو زد و همراه با گریه گفت: _ما رو ببخشید قربان ولی از صبح پرنسس گم شده و تا الان هم خبری نتونستیم ازش بگیریم بدنم از عصبانیت میلرزید دستامو مشت کردم و به طرف نگهبان رفتم و گردنشو گرفتم…