دانلود رمان جایی برای مردن از KURO با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مدرسه ی “کابوس” یکی از بهترین مدارس برای خوناشاماست و دانش آموزای مختلفی از کشورای گوناگون، اونجا تحصیل می کنن. یکی از این دانش آموزا، آرتمیسه. یه دختر پررو، سرد، خشن، لجباز، باهوش، و در جمع دوستاش، باحال و خوش خنده!!
تا خوابگاه های سال دومو یه نفس دوییدم. جلوی در اتاق آیدین اینا وایسادم. نفسم بالا نمی اومد! به زحمت چنتا نفس عمیق کشیدم و با یه حرکت، در اتاقشونو وا کردم. خوشم میاد هیچوخ در اتاقشونو قفل نمی کنن! طبق تصورم، هرسه شون خوابیده بودن! خیلی حرصم گرفت! آیدین خواب خواب بود! رفتم کنارش وایسادم و بی مقدمه جیغ زدم: -آیدین پاشو! با جیغ من عرشیا و رابرت همزمان بیدار شدن و نشستن روی تختاشون. طفلکیا فک کنم قبض روح شدن!!! ولی آیدین نه تنها نترسید بلکه پتوشو کشید رو صورتش و آروم گفت: -بذار بخوابم.
حرصم در اومده بود. با یه حرکت پتوشو از روش زدم کنار و گفتم: -اگه بیدار نشی جوری می زنمت که… با چشمای بسته گفت: -صدای سگ بدم! اعصابم خرد شد و یه دفعه یه مشت کوبیدم تو سینه ش که چشاش تا ته باز شد! فک کنم خیلی محکم زدم! آیدین-باشه بیدار میشم… فقط لطفا منو نکش! و از جاش بلند شد و در یک ثانیه تمام تختشو مرتب کرد و خودشو پرت کرد تو دسشویی! و چند ثانیه بعدش اومد بیرون. نگاهم به رابرت و عرشیا افتاد که دوباره رو تختشون دراز کشیده بودن و سعی می کردن بخوابن!
آیدین-خب حالا نمیگی چی از جونم می خوای؟ -امروز مسابقه ست خَره! -آهان یادم نبود… حالا میشه بری بیرون؟ دلم نمی خواد جلوت لباس عوض کنم! از اتاقشون رفتم بیرون. چند دقیقه بعد، آیدین با یه بولیز استین بلند بادمجونی که طرح یه دیوا ر نیمه تخریب شده روش بود و یه شلوار لی سرمه یی که خیلی خوشرنگ بود به همراه کوله پشتیش از اتاق اومد بیرون. تیپش خیلی ساده بود ولی با همون تیپ ساده تقریبا از همه ی کسایی که تو زندگیم دیده بودم خوشگلتر بود!