دانلود رمان Suga’s از arasradin21 با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هفته ی اولی که میومد پچ پچ های بچه های محل می شنیدم که جیمین عاشق من شده و راستش .. بعد از اون به رفتاراش دقت کردم! نگاه iای خیرش به من و حرکاتم! قلب کشیدن روی دفتر طراحیم و توجه های گاه و بیگاهش هم من هم بقیه رو مطمئن کرده بود از من خوشش میاد… ولی من… !
ولی من تو این خط ها نبودم. حوصله یه رابطه رو ندارم. من از پایبند بودن خوشم نمیاد و ترجیح میدم، هر از گاهی خوش بگذرونم. از فکر نیومدن جیمین بیرون اومدم و به سمت آشپزخانه رفتم. چه چیزی جز رامیون سریع درست میشه؟ هیچی. با صدای باز شدن در سرکی به سالن کشیدم. آخریم مشتریم داشت می رفت و من می تونستم، نفس راحت بکشم. خداحافظی سرسری کردم و سریع رفتم بالا سر رامیون و منتظر وایسادم. تنم کوفته بود و نیاز داشتم ده نفر، با هم ماساژم بدن تا ریلکس شم.
با صدای جلزوولز آبی که از قابلمه روی گاز ریخت، بلند شدمو قابلمه رو روی میز گذاشتم. دوست داشتم همون ثانیه همه رو بخورم، اما بخاری که ازش بلند میشد، نشون می داد که با این حرکت کل وجودم می سوزه. بی صبرانه منتظر خنک شدن غذا بودم و روی میز ریتم گرفتم. صدای باز شدن در، باعث شد انگشتام از حرکت وایسن و روی صدای پا متمرکز شم. بلند شدم و از آشپزخانه خارج شدم. با دیدن جیمین، ابروهامو بالا انداختم و.با تعجب بهش خیره شدم: -چیشده جیمینی؟
نزدیکم شد و زیر لامپ وایستاد: -چیزی نشده اومدم سر بزنم بهتون. برگشتم و داخل آشپزخونه شدم و یکم صدامو بلند کردم: -همه رفتن فقط منم. برگشتم ازش بپرسم ببینم غذا می خوره یا نه، اما برگشتن همانا و فیس تو فیس شدن همانا. تازه متوجه موهای مشکش شدم. -مشکی؟ سرشو تکون داد و با فاصله کمی ازم رد شد: -آره… شنیدم مشکی دوست داری… خوب شده؟ وااو… از کی تا حالا جیمین انقد زبون در آورده بود؟ -هووم… آره خوب شده. رو به روش نشستم و جاپستیک رو داخل قابلمه بردم …