دانلود کتاب ظلمات دل از فاطمه دشتی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این داستان حکایتگر زندگی مردی است از اعماق سیاهی، از دل ظلمات که زندگی متعادلی داشت؛ اما تبعید شد. این راندهشدن را پذیرفت؛ اما درد خیانـت، بذر دشمنی را در دلش کاشت و حال نوبت انتقام است؛ انتقام خون!
پاسی از شب می گذشت و کارانوس هنوز بیدار بود. در اندیشه هایش غوطه ور بود. در فکر اتفاقاتی بود که برای همسر و فرزندش افتاد و همچنین در فکر سرزمینی پر از چشمه های زلال آب گرم که از دل زمین می جوشیدند؛ اقیانوس هایی بیکران با وسعتی بیش از اقیانوس های کره زمین… اتفاقاتی که در طی چندین سال گذشته برای او پیش آمد، بذر نفرت در دلش پاشید و انتقام را ارزانی روحش کرد.
از آن پس ساقه های قطور محبت خشکیدند و تاریکی وجودش تیره تر شد. حال او در فکر انتقام بود و تاکنون، چهار نفرشان را به سزایشان رسانده بود. چهار نفری که مأمور شکنجهاش در تبعید بودند. اما هنوز انتقام اصلی مانده بود. نابودی عامل اصلی اتفاقاتی که برای خانواده اش و مردمانش افتاده بود؛ افزون بر پس گرفتن سرزمینش. نزدیکی ساعت هفت بیدار شد. پتوی نمدی قدیمی سبز رنگش را که با طرح
یک ببر تزئین شده بود کنار زد و از روی تخت چوبی به آرامی پایین آمد.به غیر از تخت او سه تخت چوبی دیگر نیز در سلول وجود داشت. تخت ها به قدری سفت بودند که سه زندانی همبند کارانوس ترجیح می دادند روی زمین بخوابند تا روی تخت سفت. کسی جز او در سلول نبود. از در گذشت و همراه دیگر زندانیان به سالن رفت تا صبحانه خود را گرفته و یک صبح دیگر را در زندان آغاز کند…