دانلود کتاب شکسته تر از انار از راضیه عباسی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آن هایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت و بر بال فرشته ای نشست. فرشته گل انار را آورد و روی درختی در باغی روستایی نشاند. گل انار از فرشته پرسید: کی می رسیم؟
دو، سه روزی گذشت. در خانه تنها بودم. رویا کلاس داشت و باید به باشگاه میرفت. قرار بود بعد از باشگاه نیز سری به آپارتمانش بزند.صبح برای ناهار من کباب تابه ای درست کرده بود و مثل یک مادر سفارش کرد که گرمش کنم و همه را بخورم. کتاب رمان هزار بار خوانده ام را میان دست گرفته و برای بار نمی دانم چندم قسمت های قشنگش را می خواندم. تلفن همراهم زنگ خورد. نام هستی که بر آن نقش بست دلم
برای دخترکم حتی پشت تلفن پر کشید. خوشحال از اینکه بالاخره تماس گرفته پر از شوق گوشی را گرفته پر از شوق خوش برداشتم. شب قبل مهرداد زنگ زده و حالم را پرسیده بود و گفته بودم که پایم شکسته. از صبح انتظار تماس دخترکم را می کشیدم. جوابش را دادم: سلام مامان جان. صدایش زیاد نگرانی نداشت. ته مانده های از دلخوری را هم حتی می توانستم در صدایش ببینم: سلام مامان خوبی؟
مهرداد میگه پات شکسته. صورتم پر از لبخند بود. دردها فراموش شدند. _الان که صدای تو رو می شنوم عالیم مامان جان. صدای او به اندازه ی صدای من احساس نداشت؛ اما نمیشد دلتنگی اش را انکار کرد: آدرس بده بیام ببینمت. با خوشحالی پرسیدم: واقعا میای؟! _اره. آدرس خونه ات رو برام بفرست با مهرداد میام. _باشه برات میفرستم خیلی دلتنگتم هستی ممنون که میای. مکالمه ی تلفنی امان زیاد طول نکشید …