دانلود کتاب علقه از مهدیه بخشی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
علقه داستان زنی به نام رخشید است که زندگی عاشقانهای با همسرش دارد، در همین زمان، فیلمی از بودن او با به مردی از راه میرسد که زندگیاش را دگرگون میکند.
روی کندهی درختی نشسته بودم و به آتشی که رضا برپا کرده بود خیره شده بودم. آتش با تمام شدت و حدت حجم سطل فلزی را پر کرده بود و تا بالای سرمان شعله میکشید. انگار داشت مقابلمان قدرت نمایی میکرد. آن طرفتر هم شباهنگ برایمان سکوت برهها میخواند. هر چه که داستان به اوجش نزدیکتر میشد، من به شباهنگ بیشتر نزدیک میشدم. _سیب زمینیها آماده نشدن؟! خلاف راز که بی خیال دستش را زیر چانهاش گذاشته و با بیخیالی سراغ سیب زمینیهای جزغاله
توی آتش را میگرفت. شباهنگ نگاهش را از روی گوشیاش برداشت و خواندن کتاب را متوقف کرد. من هم از خدا خواسته شاخه بلندی که کنار پایم افتاده بود را برداشتم و از آن به عنوان کفگیر استفاده کردم، سیب زمینیها را زیر و رو کردم. وقتی از نپخته شدنشان مطمئن شدم رو به راز کردم و چانهام را بالا دادم. شباهنگ دوباره سرش را توی گوشی فرو برد. نور گوشی مستقیم توی صورتش پخش میشد و من ناخودآگاه او را شبیه دکتر هانیبال آدم خوار میدیدم.
خنده دار بود. من بیشتر از خود داستان، از لحن عجیب شباهنگ میترسیدم. فرود و فرازهایی که به تن صدایش میداد، حس این را به ادم القا میکرد که دکتر آدمخوار همینجا کنار پایت نشسته و با چشم خریدارانه سر تا پایت را وارسی میکند. _بچهها اینجا رو گوش کنین… او هنوز نخوانده بود اما تمام موهای تن من قیام کرده بودند. “دکتر لکتر*: یه بار یک اسکول مالیاتی خواست منو تست کنه، جیگرشو با یکم لوبیا و شراب قرمز ایتالیایی خوردم.”