دانلود کتاب کاش من صدات بودم از مریم نصرت با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آیسو که به خاطر بدهی مادرش مجبور به کار توی یه شرکت با قرارداد یکسالهی بدون حقوق شده بود عاشق رئیس جذاب و مرموزش میشه که از قضا مدلینگم هست، اما اون از ترکیه میره و دخترمون مونده و یه پیشنهاد نامزدی با رئیس جدید اون شرکت که پسر پولدارترین خانوادهی ترکیهست و بین دوستاش به شوگر ددی معروفه! اما قصه اینجا تموم نمیشه چون این شروع یه داستان عاشقانه نیست و این وسط رازای زیادی وجود داره، یه زن از گذشتهی اون مرد، رازی که مادر آیسو یه عمر پنهون کرده، روابطی مبهم و …
صبح با صدای تانر که اسمم رو صدا میزد به چشمم رو باز کردم: چیه بذار بخوابم یکم تانر! -فکر کنم یه بچه مدرسه ای الان باید بره مدرسه! حرصی نشستم روی تخت و بالشت رو کوبیدم توی صورتش سریع رفتم سرویس صبحونه خورده نخورده به تانر گفتم منو زودتر برسونه خونه لباسامو عوض کنم. دم در خونه مون وایستاد سریع پیاده شدم. -من همینجا منتظرم. -لازم نیست! -میرسونمت بعد میرم به کارام برسم. چیزی نگفتم و آروم رفتم تو خونه کاش سامان نیومده باشه که الان واقعا نمیخوام حرف بزنم! خداروشکر که هنوز نیومده
بود سریع لباسامو عوض کردم آماده شدم ایل رفته بود موهام رو حوصله نداشتم ببافم شونه کردم و باز گذاشتم! یکم کرم پودر زدم صورتم از این بی روحی در بیاد یه ذره برق لب و به ریمل خب کافیه! کتابا و کوله رو برداشتم یعنی خدارو شکر امروز کلاسای زیادیم نداشتم و زودتر تموم میشه اما نمیخوام بیام بشینم خونه. آخ امروز بچه هام قرار گذاشتن برن خونه مارال. از اتاقم که بیرون اومدم دیدم تاثر با کلی کیسه تو دستش اومد داخل. -تو چرا اومدی اینا چیه؟ چجوری اومدی؟ همون لحظه مامان پشت سرش ظاهر شد. -عه مگه شما
همدیگه رو می شناسید؟ -ایشون کسی که ما رو توی شرکت استخدام کرد تو میشناسیش؟! تانر لبخندی زد متعجب و کنجکاو نگاشون میکردم. -من آيلا خانوم رو از قبل میشناسم! -از کجا؟ -بابای یکی از دوستام رئیس جاییه که کار میکنن! ایرویی دادم بالا: اوه که اینطور! از کنارشون گذشتم: من ديرم میشه روزتون بخیر! اومدم بیرون رو راه مدرسه رو در پیش گرفتم. هوف حالا همین مونده بود تانر مامان رو بشناسه. الان این با خودش چی فکر میکنه؟ وای چرا باید همو ببینن دم در الان مامان فهمید که خونه سویل نبودم لعنت به این شانس …