دانلود کتاب فردا به وقت تو از یاسمن راد با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
با آشنایی اتفاقی آسمان پارسیان، دخترِ خانوادهای سرشناس با برندهی ناشناسِ یک مسابقه رالی غیرقانونی گذشتهای پرماجرا روی لحظه به لحظهی زمان حال سایه میاندازد! پیوست: رمان در دو زمان روایت خواهد شد. زمانِ حال با راوی سوم شخص و گذشته از دیدِ شخصِ اول خاطرات، یعنی دختری به اسمِ نورا که با آسمان هم بی نسبت نیست! یک شب قبل از عروسی حسام پارسیان معشوقهاش به جای همسرش مورد تعرض سه ناشناس قرار میگیره، معشوقهای که با عروس فرداشب بی نسبت نیست!
دریا امشب طوفانی بود موج خشمش هر چند لحظه یکبار گریبان گیر صخرهها میشد و شنها را با خود همسفر میکرد. صدای قدم های سپهر، پویان را از نگاه کردن به دریا پشیمان کرد با دیدن سپهر که به او نزدیک میشد؛ بلند شد و راهش را به جهت مخالف کج کرد. سپهر سد راهش شد: بچه شدی یا این مسخره بازی جدیده؟! پویان دستی در هوا تکان داد: برو پی کارت سپهر حوصله تو یکیو اصلا ندارم. سپهر شانه پویان را گرفتو نگهش داشت: ما امشب برا چی دورهم جمع شدیم؟ قرار نبود ناراحت ترش کنی پویان! پویان شانه اش را از زیر
دست سپهر بیرون کشید و غريد: من نخواستم ناراحتش کنم من فقط خواستم روشنش کنم. پویان پر استصال نجوا کرد: فقط خواستم بدونه هیچ پسری به دختری که عاشقشه داروی بیهوشی نمیده. سفیدی یکباره صورت سپهر با تاریکی شب متضاد بود پویان عصبی شن های زیر پایش را لگد کرد: این پسره نه عوضیه نه دختر ندیده، یه چیز دیگه تو سرشه نگاه کردن به آدمی که سقوط کرده ترس نداره سپهر نگاه کردن به آدمی که لبه پرتگاهه جون آدمو میگیره این پسر آسی رو برده لبه پرتگاه هولش هم داده، ولی نخواسته سقوط کنه سپهر نه
که نتونسته باشه نخواسته! سپهر با ناباوری به موهایش چنگ انداخت. پویان اما بی توجه به اوضاع خراب سپهر ادامه داد: این نخواستنه ترسناکه سپهر این نخواستنه یعنی این پسره یه چیز دیگه تو چنته داره! پویان کمی ملایم شدو دست روی شانه های خمیده این برادر پراز ترس و خشم گذاشت: از این جور آدمی باید دوری کرد سپهر باید! فک مردانه سپهر از فرط خشم میلرزید میرم سراغش پویان بلندو عصبی خندید طرف حسابش ما نیستیم! نگاه غضبناک سپهر مثل تیرکمان رها شد: من باید بدونم چه بلایی سر خواهرم اومده که دل از این ویلا نمیکنه …