دانلود رمان حاملگی اجباری از ویدا دهداری با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آوایی که اینقدر شاد و سر زندست که همه با دیدنش به وجد میان… این آوا خانم قصه ی ما با دوتا از دوستاش به اسم سارا و سحر جاهایی میرن که همزمان با اونا سه تا پسر,دیگه هم هستن.. کل کل های این سه تا تا جایی که ادامه پیدا میکنه که… این سه تا پسر هم دسته کمی از اونا نداشتن.. مخصوصا این آقا رایان اخمو ولی مهربون.. بعد از مدت ها آوا متوجه میشه که رایان همون…
با التماس و خواهش و بغض گفتم :_ تورو خدا میشه بگی چته ؟چنان مرا به خود چسباند و و دستش حصار تنم بود که مرا به خود فشار و لحن خماری که اولین بار می دیدم زمزمه کرد :_ یعنی نمیدونی چمه ؟آب دهنم را با هر جان کندنی بود قورت دادم و با گریه که دیگر اصلاً نمیتوانستم کنترلش کنم با ترس درحالی که نگاهم را از نگاه پر از نیازش میدزدیدم گفتم :
_ ما همش سه روزه با هم آشنا شدیم نذاشت ادامه بدم کمی با لحن خشنی گفت :_ آره مگه نمیخوای ا ین رابطه و دوستی عمیق بشه؟واقعا وحشت بی سابقه ای به قلبم چنگ زد و نتوانستم حرفش را عمیقاً هلاجی کنم و یا ترسیدم که با ترس و لرز زمزمه کردم:_ رایان منظورت چیه ؟پوزخندی زد اینبار و نگاهش را به خودم نتوانستم درست تفکیک کنم چه حسی را در بر گرفته بود که گفت :_ خوب میدونی که منظورم چیه ؟